گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر و مفسران
جلد دوم
فصل دهم معروفترین تفاسیر نقلی



اشاره
تفاسیر پیشینیان عمدتا جنبه حدیثی داشته که پیرامون هر آیه، یک یا چند حدیث از پیشوایان دین یا سلف صالح میآوردند و بدین
گونه هر آیه را با حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله یا یکی از صحابه و تابعان و نیز ائمه اطهار علیهم السّلام تفسیر میکردند
و احیانا توضیح مختصري درباره واژگان مشکل قرآن بیان میداشتند و بیشتر به اشعار عرب جاهلی استناد جستهاند و در صورت
اختلاف آراء، با تکیه بر دلایل عقلی کوتاه یا شواهد نقلی به نقد و ترجیح میپرداختند. که این خود رهگشایی بود به سوي تفسیر
اجتهادي که در دورانهاي بعد شکل گرفت و رفته رفته گسترش و تنوّع یافت؛ لذا میبینیم در تفاسیر سلف، برخلاف متأخّران،
گذشته از مسایل علمی و اجتماعی، به مسایل فلسفی، کلامی و حتی ادبی گسترده، کمتر توجّه شده است.
در تفاسیر نقلی دو گونه رفتار شده است، برخی- همان گونه که اشاره شد- در کنار نقل آراء و اقوال به نقد و ترجیح- هر چند
ابو جعفر طبري است و برخی تنها به نقل اقوال بسنده کرده چیزي بر آن « جامع البیان » مختصر- پرداختهاند که نمونه بارز آن، تفسیر
جلال الدین سیوطی. « الدر المنثور » نیفزودهاند؛ مانند تفسیر
در نقل احادیث نیز، برخی تمام آنچه را که بدان دست یافته آوردهاند، خواه از
صفحه 101 از 392
ص: 140
تألیف سید هاشم بحرانی و « البرهان » : نظر خود یا دیگران مقبول باشد یا نه؛ مانند طبري و سیوطی و نیز دو تفسیر نقلی معروف شیعه
تألیف ابن جمعه حویزي، که منابعی سرشار از احادیث تفسیري به شمار میروند. « نور الثقلین »
ولی برخی تنها به احادیثی بسنده کردهاند که مورد پذیرش خویش بوده است و از آوردن روایات ناپسند خویش، خودداري
البته این رفتار از نظر محقّقان، ناپسند است؛ زیرا بسا !« الوجیز » و « الوسیط » ،« الکبیر » نمودهاند؛ مانند ملّا صالح برغانی صاحب تفاسیر
میشود که حدیث نامقبول کسی نزد دیگران مقبول افتد، و آنچه را که او به گمان خود ناپسند دانسته، نزد محقّقی توانا قابل
پذیرش باشد، چنانکه در مورد ابتداي نسل بشري، ملا صالح برغانی تنها به آوردن روایات ازدواج پسران آدم با حوریّه و جنّیه
بسنده کرده؛ زیرا آنها را درست دانسته است و از ذکر روایات ازدواج پسر و دختر- که از دو شکم حوّا تولّد یافته باشند- خودداري
روایات دسته دوم را پذیرفته و مطابق با ظاهر قرآن دانسته است! آنچه « المیزان » نموده است؛ در حالی که علامه طباطبایی در تفسیر
عموما تفاسیر نقلی را مورد نقد قرار میدهد، بی توجّهی و نپرداختن به صحت و سقم اسناد و متون روایات منقوله است. کاري که با
کمال دقت، در روایات فقهی انجام شده؛ ولی در روایات تفسیري از آن خبري نیست. روایات موضوعه (جعلی) و اسرائیلیات
(افسانههاي شایع و مأخوذ از احبار یهود)، از روایات اصیل اسلامی جدا نشده و نیز ضعف و قوّت سند، علاج اخبار متعارض، بیان
عام و خاص، مطلق و مقید، هیچ یک از این موارد تبیین نشده است. علاوه بر اینکه توافق یا تخالف برخی از متون روایات، با اصول
و مبانی شریعت و محکمات دین، چندان مطرح نشده است که این خود، مایه حیرت و سردرگمی و احیانا گمراهی برخی
مراجعهکنندگان گردیده و یا میگردد! از این رو با همیاري گروهی از فضلاي حوزه و داراي سابقه قرآن پژوهی، اقدامات
گستردهاي انجام گرفته و نزدیک به سی هزار روایت تفسیري در دست جمعآوري و دسته بندي است و طبق ضوابط مشخّص و
شناخته شده و با رعایت اصول فنّ، به نقد و بررسی آنها پرداخته میشود. باشد تا- به حول و قوّه الهی-
ص: 141
خدمتی شایسته به جهان تفسیر- در جهت منبعشناسی حدیثی- کرده باشیم. توفیق اتمام و اکمال آن را از درگاه خداوند متعال
خواستاریم، و هو المستعان.
اینک نمونههاي بارز و شناخته شده تفاسیر نقلی از صدر اسلام تاکنون، بویژه آنچه چاپ و نشر گردیده یا در دست و آماده چاپ
است:
1. تفسیر مجاهد به روایت ابن ابی نجیح
21 ) اولین اثر تفسیري که در دست است و با تحقیق عبد الرحمان - تفسیر ابو الحجّاج، مجاهد بن جبر، تابعی مکّی مخزومی ( 102
طاهر بن محمد سورتی توسّط مجمع بحوث اسلامی پاکستان (در سال 1367 ) در دو جلد چاپ و منتشر گردیده است.
مجاهد از بزرگترین شاگردان ابن عباس به شمار میرود، که هر جا از ابن عباس نقل میکند، آن را تفسیر ابن عباس میگویند و هر
جا از طریق تعقّل و نظر خود بگوید، آن را تفسیر مجاهد مینامند.
این تفسیر به روایت ابو یسار، عبد اللّه بن ابی نجیح، ثقفی کوفی (متوفاي 131 ) میباشد که به نام او شهرت یافته است و یکی از
سرشارترین منابع تفسیري پیشینیان محسوب میشود. درباره آن گفتهاند: تفسیر ابن ابی نجیح از مجاهد، صحیحترین تفسیر است؛
«1» . بلکه تفسیري صحیحتر و برتر از تفسیر ابن ابی نجیح، در میان تفاسیر قدما، در دسترس اهل تفسیر نیست
این تفسیر، به گونه ناپیوست تنها به ترجمه لغات و احیانا در برخی آیات، از اشارهاي کوتاه به نقل روایت یا آراء سلف که مقصود،
ابن عباس است تجاوز نمیکند و شامل تفسیر همه آیات نیست، تنها از هر سوره چند آیه توضیح داده شده است.
صفحه 102 از 392
مثلا در تفسیر سوره لقمان که مشتمل بر 34 آیه است تنها 11 آیه، آن هم فقط به ترجمه چند واژه بسنده شده است. اولین آیه از
این سوره را که تفسیر کرده آیه ششم است. بدینگونه:
قال [مجاهد]: هو اشتراء المغنّی و المغنّیۀ ( 1) ابن تیمیّه در تفسیر سوره اخلاص ص 94 و نیز ،« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِي لَهْوَ الْحَ دِیثِ »
. در مقدمه تفسیر مجاهد ص 60
ص: 142
قال: یتخذ سبیل اللّه هزوا. ،«1» « یَتَّخِذَها هُزُواً » . بالمال الکثیر و الإستماع إلیهم، و إلی مثله من الباطل
یعنی: ثقلا. ،«2» « کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً »
یعنی: الفقه و العقل و الإصابۀ فی القول فی غیر نبوّة. ،«3» « وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَۀَ »
یعنی: المشقّۀ. ،«4» « وَهْناً عَلی وَهْنٍ »
قال: لطیف ،«5» « إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّۀٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَ خْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَ بِیرٌ »
باستخراجها، خبیر بمکانها.
قال: من دعا إلی الإیمان و نهی عن عبادة الأوثان، فقد أمر بالمعروف و نهی عن المنکر. ،«6» « وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ »
یعنی: کلّ متکبّر. ،«7» « إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ » . قال: هو الصدود و الإعراض بالوجه عن الناس ،« وَ لا تُ َ ص عِّرْ خَ دَّكَ لِلنَّاسِ »
قال: فخور، هو الّذي یعدّد ما أعطاه و هو لا یشکر اللّه.
یعنی: القلیل و الکثیر علیه سواء. ،«8» « ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ واحِدَةٍ »
الغدّار. :«9» « الختّار »
الشیطان. :«10» « الْغَرُورُ »
قال: جاء رجل من أهل البادیۀ إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقال: إنّ امرأتی حبلی، فأخبرنی ،«11» « إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَۀِ »
فأخبرنی متی ینزل الغیث؟ و قد علمت أین ولدت، فأخبرنی أین أموت! فأنزل اللّه هذه الآیۀ. قال «12» ماذا تلد؟ و بلدنا جدبه محلّ
«13» . مجاهد: و هنّ مفاتح الغیب لا یعلمها إلّا هو
.6 : این تمام آن چیزي است که با نام تفسیر مجاهد در تفسیر سوره لقمان آورده شده ( 1) لقمان 31
. 2) همان: 7 )
. 3) همان: 12 )
. 4) همان: 14 )
. 5) همان: 16 )
. 6) همان: 17 )
. 7) همان: 18 )
. 8) همان: 28 )
. 9) همان: 32 )
. 10 ) همان: 33 )
. 11 ) همان: 34 )
12 ) أي اشتدّ به القحط؛ خشکسالی آن را فرا گرفت. )
.84 - 13 ) ر. ك: دکتر عبد الوهاب طالقانی، تاریخ تفسیر، ص 87 )
صفحه 103 از 392
ص: 143
است.
در شرح حال مجاهد متذکر شدیم این تفسیر خیلی کمتر از آن چیزي است که از مجاهد- البته نه از طریق ابن ابی نجیح- در تفسیر
طبري حدود 700 بار در موارد مختلف از مجاهد روایت تفسیري دارد که بیشتر از » : طبري راه یافته است. فؤاد سزگین میگوید
طریق ابن ابی نجیح است و نیز از تفسیر ابن جریج، ثوري، معمر بن راشد، عبد الرزاق بن همام، ورقاء بن عمر و شبل بن عباد
«1» .« برگرفته است
2. تفسیر سدّي کبیر
متوفاي 128 ) از مردم حجاز و در کوفه زیست. او مفسري ) «2» اثر ابو محمد، اسماعیل بن عبد الرحمان معروف به سدّي کبیر
یاد میشود و « تفسیر کبیر » عالیقدر و نویسندهاي توانا در تاریخ بویژه درباره غزوات (جنگهاي) صدر اسلام است. از تفسیر او به نام
سدّي، تفسیر خود را با ذکر سندهایی از » : از منابع سرشار تفاسیر پس از وي است. جلال الدین سیوطی به نقل از خلیلی میگوید
ابن مسعود و ابن عباس نقل کرده است و بزرگانی چون ثوري و شعبه از او روایت کردهاند. گرچه تفسیر گرد آمده وي از طریق
«3» .« اسباط بن نصر روایت شده است که دربارهاش برخی سخنان گفته شده؛ ولی تفسیر سدّي بهترین تفاسیر، شناخته شده است
طبري و « جامع البیان » تفسیر او پیوسته و شامل تمامی سورهها و آیات قرآن است که در تفاسیر متأخّر پراکنده شده بویژه در تفسیر
جمع آوري این تفسیر در یکجا و بیرون کشیدن آن از متون تفاسیر ناقل از وي » : ثعلبی. فؤاد سزگین میگوید « الکشف و البیان »
سیوطی و « الدر المنثور » و این کار اخیرا با کوشش و تحقیق دکتر محمد عطا یوسف انجام گرفته و از تفسیر «4» « کاري آسان است
1) فؤاد سزگین، تاریخ ) «5» . و قرطبی و شوکانی و غیره نیز استفاده کرده و به طور مستقل به چاپ رسیده است « تفسیر ابن کثیر »
. التراث العربی، مجلد اول در علوم قرآنی و حدیث، ج 1، ص 71
پیشگاه درب خانه و مسجد. وي در پیشگاه مسجد کوفه به فروش خمار (روپوش) و مقنعه (سرپوش) اشتغال :« سدّه » 2) منسوب به )
محمد بن مروان کوفی. « سدّي صغیر » گویند در مقابل « سدّي کبیر » داشت. به وي
. ر. ك: سمعانی، الانساب، ج 3، ص 238
. 3) سیوطی، الاتقان، ج 4، ص 208 )
. 4) تاریخ التراث العربی، مجلد اول، ج 1، ص 78 )
. 5) تاریخ تفسیر، ص 109 )
ص: 144
و در شرح حال مفسران نامی پس از «2» و نیز در بیان طریق چهارم از طرق تفسیري به ابن عباس «1» هنگام سخن از ابن مسعود
از این تفسیر، سخن رفت. «3» تابعان
3. تفسیر کلبی
کلبی، صاحب تفسیر و عالم به انساب و در این دو » : کوفی (متوفاي 146 ). ابن خلکان میگوید «4» ابو نضر، محمد بن سائب کلبی
به بلندایی و پر محتوایی تفسیر کلبی کسی ننگاشته » : جلال الدین سیوطی میگوید .« رشته سرآمد و مقتداي همگان بوده است
«5» .« است
این تفسیر از کهنترین و باارزشترین تفاسیر سلف شناخته شده و همواره مورد استفاده مفسران قرار داشته است. البته به جهت
صفحه 104 از 392
تهمتهاي ناروایی که به وي بسته بودند، بزرگان اهل حدیث و تفسیر و نیز تاریخ، از همان دوران، در هنگام نقل حدیث از وي، با
کنیه یا لقب از او یاد میکردند و در حالی که او را یکی از سرشارترین منبع تفسیر و حدیث و تاریخ میشناختند. سمعانی میگوید:
ثوري و محمد ابن اسحاق، هنگام روایت از او، میگفتند: حدّثنا ابو النضر، تا شناخته نشود. »
«6» .« عطیّه عوفی او را با عنوان ابو سعید یاد میکرد و میگفت: حدثنی ابو سعید
آراء تفسیري وي در کتب پس از وي امثال طبري، سیوطی، ابن عطیه، ابن کثیر، طبرسی و غیره فراوان به چشم میخورد و غالبا با
طبري » : و احیانا با عناوین دیگر از او یاد میشود و شاید به همین جهت، فؤاد سزگین به اشتباه رفته که میگوید « کلبی » همان عنوان
. 1) همین کتاب، ج 1، ص 202 ) «7» !« در تفسیر، از کلبی بهره نگرفته و در تاریخ اندکی از او بهره گرفته است
. 2) همان، ص 253 )
. 3) همان، ص 415 )
از قبایل اصیل عربی. « بنی کلب » یا « بنی کلاب » 4) منسوب به قبیله )
5) شرح حال وي و بلنداي مقام او در رشتههاي مختلف علوم و معارف اسلامی، به هنگام سخن از طرق تفسیري به ابن عباس )
(طریق نهم)، و نیز در بیان حال مفسران نامی پس از تابعان (شماره 7) گذشت.
. 6) الانساب، ج 5، ص 86 )
. 7) تاریخ التراث العربی، مجلد اول، ج 1، ص 81 )
ص: 145
یافتیم که آراء تفسیر کلبی را با همین عنوان آورده است و « تفسیر طبري » ما، با یک بررسی سردستی، بیش از هفتاد مورد در
مقدمهنویس آن، به پیروي از فؤاد سزگین، بدون تحقیق، سخن او را تکرار کرده و « تفسیر طبري » شگفت آنکه در چاپهاي اخیر
در حالی که از هر «1» !« طبري در تفسیر، از کلبی، مقاتل و واقدي چیزي نیاورده؛ زیرا آنان را مورد اعتماد نمیدانست » : افزوده است
که محقق مزبور، اگر به ابزار اطلاعاتی که امروزه در دست است مراجعه میکرد، چنین پندار بیاساسی را «2» سه نفر، روایت دارد
اظهار نمیداشت! جاي سؤال است: این تفسیر کهن- که انباشتهاي از علم است- چرا تاکنون به چاپ نرسیده، با آنکه نسخههاي
فراوانی از آن هنوز در دست است؟! فؤاد سزگین، از نسخههاي متعدد خطّی این تفسیر- با ذکر خصوصیات هر یک- یاد میکند که
«3» . اکنون بیش از 40 نسخه تنها در شهر اسلامبول و چندین نسخه در شهرهاي بغداد، کابل، پنگیپور و دمشق وجود دارد
امید است این میراث فرهنگی اصیل همانند دیگر میراثهاي جاوید اسلامی به زیور طبع آراسته گردد.
آورده توجه کنید. وي میگوید: « الفهرست » براي پی بردن به اهمیت جایگاه تفسیري کلبی به گزارشی که ابن ندیم در این باره در
امیر بصره، سلیمان بن علی- عموي احمد سفاح و منصور دوانیقی- کلبی را از کوفه خواست و در خانهاي در بصره جاي داد تا »
قرآن را با تفسیر صحیح بر دانشمندان آن دیار عرضه کند؛ او املا میکرد و آنان مینوشتند تا به آیهاي از سوره برائت رسید و آن
را بر خلاف آنچه معروف بود تفسیر کرد. آنان از نوشتن دست نگهداشتند و گفتند: ما چنین نمینویسیم. او هم از گفتن زبان فرو
بست و گفت: به خدا سوگند چیزي نخواهم گفت تا تفسیر این آیه را آنگونه که خداوند نازل کرده بنویسید. ( 1) شیخ خلیل
طبري، سعی داشته تا از منابع معتبر نقل کند؛ لذا از کلبی، مقاتل و » : المیس، در مقدمه کوتاهی که بر تفسیر طبري نوشته میگوید
تفسیر طبري، ج 1، ص 9، انتشارات دار الفکر. .« واقدي چیزي نیاورده؛ زیرا آنان را مورد اعتماد نمیدانست
2) از مقاتل بیش از 20 مورد و از واقدي چهار، پنج مورد، به طور سردستی دیده شده است. )
.81 - 3) تاریخ التراث العربی، مجلد اول (علوم قرآنی و حدیث)، ج 1، ص 82 )
ص: 146
صفحه 105 از 392
.«1» « این برخورد را به سلیمان بن علی گزارش کردند، گفت: هر آنچه کلبی میگوید بنویسید و جز آن را بنهید
اکنون لازم است بدانیم آن آیه کدام است که عامه مردم تصوري دیگر از آن داشتهاند؟
باشد که تصور عامیانه آن روز آن بود که ضمیر (هاء علیه) به «2» « فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها » به نظر میرسد آیه
یعنی ابوبکر باز میگردد تا فضیلتی براي او باشد و با این دلیل که پیامبر همواره داراي سکینه (آرامش) بود و هیچگاه « صاحبه »
«3» . نگران نبود تا آرامش بدو بخشند
که طبري- در تفسیر- آن را ترك کرده، تنها به این گفته بسنده کرده است: «4» جلال الدین سیوطی در این باره روایاتی آورده
«5» . ولی آیه را موقع تفسیر، با ارجاع ضمیر بر پیامبر، شرح و تبین کرده است ؛« گفته شده که مراد ابوبکر است »
ابن کثیر- شاگرد ابن تیمیه- نیز راه طبري را رفته و بازگشت ضمیر را بر پیامبر أشهر القولین دانسته است و دلیل قول دیگر را موجه
منافاتی ندارد که پیامبر همواره داراي آرامش باشد؛ ولی در مورد بخصوصی نیاز به تجدید عنایت داشته باشد. » : ندانسته و میگوید
.«6» « علاوه که با ظاهر سیاق آیه سازش ندارد و دنباله آیه، تماما بر پیامبر باز میگردد
«7» . علامه طبرسی با گسترش بیشتري وارد بحث شده و بدور از هر گونه تعصبگرایی تنها با دید تفسیري از آن سخن گفته است
4. تفسیر ابو حمزه ثمالی
. ازدي کوفی (متوفاي 148 ) از خواص اصحاب ائمه ( 1) الفهرست، ابن ندیم، ص 145 «8» ابو حمزه، ثابت بن دینار ثمالی
.40 : 2) توبه 9 )
3) ر. ك: آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج 10 ، ص 87 . امام فخر رازي نیز- بر حسب ظاهر گفتارش- آن را تأیید کرده است. ر. )
. ك: تفسیر کبیر، ج 16 ، ص 63
. 4) ر. ك: الدر المنثور، ج 4، ص 198 و 207 )
. 5) تفسیر طبري، ج 10 ، ص 96 )
. 6) تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 358 )
. 7) ر. ك: مجمع البیان، ج 5، ص 32 )
8) ثمالی- با ضمّ ثاء- منسوب به قبیله ثماله، شاخهاي از قبیل ازد است. )
ص: 147
اطهار که محضر چهار امام (علی بن الحسین السجاد، محمد بن علی الباقر، جعفر بن محمد الصادق، موسی بن جعفر الکاظم علیهم
به روایت او از امام سجاد است. او تفسیر روایی دارد که از منابع تفسیري معتبر « ابو حمزه » السّلام) را درك کرده و دعاي معروف
شمرده شده و مفسّرانی همچون طبري، طبرسی، قرطبی، عیاشی و غیرهم از آن نقل کردهاند و اخیرا، دانشمند محترم عبد الرزاق حرز
الدین به گردآوري و تحقیق آن پرداخته و به چاپ رسانده است. تفسیري است دقیق و عمیق و قابل اعتماد.
«1» . شرح حال وي هنگام سخن از مفسران نامی پس از تابعان گذشت
5. تفسیر ابن جریج
جلال الدین «2» . عبد الملک بن عبد العزیز بن جریج (متوفاي 150 ) اولین کسی که دست به تدوین حدیث و تفسیر زده است
میگوید: «3» - سیوطی- به نقل از خلیلی
محمد بن ثور از ابن جریج، سه جزوه بزرگ تفسیر، روایت میکند که اهل فن آن را صحیح شمردهاند، و نیز حجاج بن محمد یک »
صفحه 106 از 392
جزوه روایت میکند و آن را هم صحیح دانستهاند؛ ولی تفسیري در حجم بزرگ از وي به روایت موسی بن محمد در دست است
«4» .« که جاي تأمّل میباشد
( تألیف: 651 ) « سعد السعود » نسخه نفیسی از تفسیر ابن جریج در کتابخانه سید ابن طاووس (متوفاي 664 ) وجود داشته که در کتاب
«5» . یاد میکند و فرازهایی از آن را میآورد « نسخۀ عتیقۀ جیّدة » از آن به
تفسیر ابن جریج از منابع سرشار تفاسیر متأخّر است؛ مانند تفسیر طبري، ثعلبی، قرطبی و سیوطی که به فزونی از آن نقل کردهاند.
اصل تفسیر اکنون در دست نیست و اخیرا استاد علی حسن عبد الغنی، روایات تفسیري ابن جریج را از درون تفسیرهاي یاد شده
. 1) همین کتاب، ج 1، فصل 7، ش 8، ص 418 ) «6» . بیرون آورده، تصحیح و تحقیق نموده و به چاپ رسانده است
.403 - 2) چنانکه احمد بن حنبل گفته است. ر. ك: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج 6، ص 404 )
3) خلیلی، ابو القاسم احمد بن محمد بلخی (متوفاي 492 ) از مشایخ بزرگ حدیث در ماوراء النهر. ر. ك: )
. سمعانی، الانساب، ج 2، ص 394
. 4) الاتقان، ج 4، ص 208 )
. 5) ابن طاووس، سعد السعود، ص 221 )
. 6) تاریخ تفسیر، ص 115 )
ص: 148
ابن جریج دانشمندي فرزانه و صاحبنظري خردمند بود که به دقّت و اتقان شهرت داشت و در میان همکنان خود از برجستگی
«1» . شایستهاي برخوردار بود و همواره مورد توجّه همگان قرار داشت، چنانکه در شرح حال او گذشت
6. تفسیر مقاتل بن سلیمان
اشاره
ابو الحسن، مقاتل بن سلیمان ازدي بلخی (متوفاي 150 ) از عطاء و عطیّه و مجاهد و ضحاك و امام محمد بن علی الباقر علیه السّلام
است که کهنترین تفسیر کامل « تفسیر کبیر » روایت دارد. پیرامون قرآن کتابهاي متعدّدي نگاشته که از جمله- و مهمترین- آنها «2»
و پیوسته به شیوه نقلی- نظري شمرده میشود.
ابن جریج، گرچه در نظم و تألیف سر آمد بوده؛ ولی تفسیر او کاري است که در سنّ کهولت انجام داده و از لحاظ زمانی پس از
تفسیر مقاتل انجام گرفته است؛ لذا تفسیر مقاتل را، کهنترین تفسیر بدیع و قابل توجه، بلکه پیشگام تفاسیر جامع و کامل شمردهاند.
تفسیر ابن جریج بیشتر جنبه نقل و گردآوري روایات از ابن عباس را دارد؛ در حالی که تفسیر مقاتل، تفسیري است جامع که آثار
فروزان عقل نیز در آن مشاهده میشود و از یک نوع ابداع و اعمال فنّ تألیفی ویژهاي برخوردار است، و بیشتر به اهداف و مقاصد
عالیه قرآن نظر دارد. جمع موضوعی آیات و وفق دادن میان آیات به ظاهر متعارض، از ویژگیهاي این تفسیر است.
مقاتل، تنها به گردآوري آراي سابقین بسنده نکرده؛ بلکه آنها را مورد نقد و بررسی قرار داده و آنچه به نظرش درست آمده
برگزیده است و تفسیر خود را بر این اساس، در کمال وجازت و رسایی عبارت و جامعیّت تألیف نموده است.
254 و - همین ویژگیها سبب شده تا از روز نخست مورد توجّه همگان قرار گیرد و یگانه ( 1) ر. ك: همین کتاب، ج 1، ص 258
ص 419 . تهمتهاي ناروایی که به وي بسته بودند، به دفع آن نیز پرداختیم، مراجعه شود.
2) در مقدمه تفسیر، سی نفر از بزرگان را میشمرد که در تفسیر، از آنان بهره گرفته است که دوازده نفر آنان از علماي تابعان، از )
صفحه 107 از 392
. جمله امام باقر علیه السّلام میباشند. ر. ك: تفسیر مقاتل، ج 1، ص 25
ص: 149
«1» . منبع سرشار تفسیري شناخته شود، تا آنجا که امام شافعی، همگان را ریزهخوار سفره گسترده مقاتل میداند
آنچه درباره مقاتل بن سلیمان، به عنوان یک مفسّر توانمند، جلب توجّه میکند، جنبه تفسیر هر آیه، با » : دکتر شحّاته میگوید
اندیشه آزاد و خرد تابناك او است تا آنجا که دانشمندي بزرگ مانند امام شافعی درباره آن میگوید: هر که آهنگ تفسیر کند هر
«2» .« آینه بر خوان نعمت مقاتل بن سلیمان نشسته است
ویژگی تفسیر مقاتل در ساده و رسا بودن عبارتهاي آن است، علاوه بر احاطه بر معانی واژههاي قرآنی و بیان » : شحّ اته میگوید
در آورده ... از دیدگاه من، «3» « سهل و ممتنع » شبیه و نظایر آن، که در جاي جاي قرآن و سنت آمده است، که آن را به صورت
تفسیر مقاتل در حوزههاي تفسیري بینظیر است و به رغم گذشت بیش از دوازده قرن، هنوز این تفسیر، در انسان این احساس را به
وجود میآورد که گویی این تفسیر، با چنین شیوه شیوا، براي امروز نوشته شده است. در نقل آراء و نقد و ترجیح، راه کوتاه را
پیموده و چندان وارد مباحث جدلی نگردیده است.
از لحاظ احاطه بر معانی قرآن، در عین جامعیّت، فشرده بیان کرده است و در عین ایجاز، رعایت ایفاء (رسا بودن) به طور شایسته
«4» .« شده است، و دیگر مزایاي این تفسیر که در حجم کم ولی محتوایی بسیار به جهان علم تقدیم داشته است
شیوه تفسیر مقاتل
این تفسیر، به صورت پیوسته تمامی آیات را- آنجا که به تبیین نیاز داشته- تفسیر کرده است. عقل و نقل، هر دو رعایت شده و با
عبارتهایی کوتاه و فشرده و در عین حال رسا و شیوا، بیشتر بر اساس تفسیر قرآن به قرآن تکیه داشته است. براي نمونه، در تفسیر
چنین میخوانیم: « حمد » سوره
1) داوودي در طبقات المفسرین (ج 2، ص ) « الرّحمان الرّحیم » . یعنی: الجنّ و الإنس ؛« ربّ العالمین » . یعنی الشکر للّه ؛« الحمد للّه »
.« الناس کلّهم عیال علی مقاتل بن سلیمان فی التفسیر » : 330 ، شماره 642 ) از امام شافعی نقل میکند
من أراد أن یتبحّر فی » تفسیر مقاتل، ج 5، ص 57 در جاي دیگر (ص 69 ) آورده که .« من أراد التفسیر فهو عیال علی مقاتل » (2)
.« التفسیر فهو عیال علی مقاتل بن سلیمان
3) در عین سهولت و رسا بودن، در سطحی بالا و عمقی ژرف قرار دارد. )
4) دکتر عبد اللّه محمد شحاته، جزء پنجم (ملحق به تفسیر مقاتل)، ص 57 ، چاپ مصر، سال 1989 م. )
ص: 150
یعنی ؛« مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ » . یعنی المتعطّف بالرحمۀ ؛« الرحیم » یعنی: المترحّم، و ؛« الرحمان » : أحدهما أرقّ من الآخر «1» إسمان رقیقان
میباشد و توضیح میدهد که قلمرو « إنّا لمحاسبون » استشهاد میکند که به معناي «2» « أَ إِنَّا لَمَ دِینُونَ » یوم الحساب. سپس به آیه
.« وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ » حکومت ملوك دنیا در محدوده همین جهان است ولی در روز واپسین و جهان آخرت تنها حکمران، خدا است
«3»
تفسیر شده است. « موحّدات » به «4» « عابِداتٍ » یعنی نوحّد. چنانکه ؛« إیّاك نعبد »
یعنی دین الإسلام. زیرا دینی جز اسلام، مستقیم نباشد؛ و در قرائت ابن ؛« اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ » . علی عبادتک « وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ »
آمده است. « ارشدنا » : مسعود
یعنی ما را به راه کسانی که به آنان عنایت داشتهاي هدایت کن و آنان انبیایند که نعمت نبوّت را بر ؛« صِ راطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ »
صفحه 108 از 392
آنان بخشودهاي.
المشرکین و النصاري. «5» « وَ لَا الضَّالِّینَ » . الیهود الذین غضب اللّه علیهم :« غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ »
در پایان چند حدیث در وصف و فضیلت این سوره میآورد. و بر همین شیوه تا پایان قرآن تمامی آیات سورهها را تفسیر و تبیین
میکند.
از دیدگاه متأخّرین
با آنکه این تفسیر در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجّه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است تا آنجا که امام
یعنی از همان دوران نخست، همگان از ؛«6» « تمامی مردم، در تفسیر، ریزه خوار سفره مقاتل بن سلیمانند » : شافعی درباره او میگوید
تفسیر او بهره میبردند؛ ولی در دوران متأخّر یک نوع بیمهري نسبت به آن احساس میشود و عامل آن، عملکرد نارواي راویان
این تفسیر است که در آن تصرّف نموده و گرچه اندك بر آن افزودهاند. ( 1) دو صفت دالّ بر لطف و عنایت حق تعالی نسبت به
رحمت واسعه و فراگیر است و « رحمان » بر عنایت بیشتري دلالت دارد؛ زیرا « رحیم » . بندگان است در مقابل غلظت و خشونت
عنایت خاصّ بر بندگان مخلص است. « رحیم »
.53 : 2) صافات 37 )
.19 : 3) انفطار 82 )
.5 : 4) تحریم 66 )
.2 -7 : 5) فاتحه 1 )
6) داوودي، طبقات المفسرین، ج 2، ص 330 ، شماره 642 و نیز ر. ك: همین کتاب، ج 1، ص 260 ، طریق هفتم از طرق تفسیري )
به ابن عباس.
ص: 151
این تفسیر از طریق عبد اللّه بن ثابت مقري از پدرش ثابت بن یعقوب توزي از ابو صالح هذیل بن حبیب دندانی از مقاتل بن سلیمان
.«2» « ابو صالح، در برخی موارد روایات دیگري را بر متن تفسیر مقاتل افزوده است » : فؤاد سزگین میگوید «1» . روایت شده است
گاه شده اضافات به گونهاي است که گمان میرود متن تفسیر مقاتل است و حتی در آنجا که صریحا به مقاتل نسبت داده میشود،
برخی از بزرگان- احیانا- تردید دارند که به درستی گفته مقاتل باشد.
ولی طبري این مطلب را با «3» ؛ مثلا درباره حلّ رموز حروف مقطعه اوایل سور در این تفسیر، به حساب جمل (ابجدي) روي آورده
مطرح میکند و میگوید: خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم، زیرا ناقل از وي، از کسانی نیست که مورد اعتماد « قال بعضهم » عنوان
«4» . باشد
ذلِکَ » : نمونهاي دیگر در همین مقدمه تفسیر: ابو صالح از ابو بکر هذلی از عکرمه- در تفسیر آیات نخست سوره بقره- نقل میکند
.« یعنی التوراة و الإنجیل ؛« الْکِتابُ
ابو صالح گفته که » : باز میگوید .« هذا للعرب خاصّۀ؛ مخصوص عرب است » : نقل میکند « وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ » از ابوروق در آیه
محمد بن سائب کلبی میگوید: این یهودند (جديّ و حییّ و همراهانشان که اسلام آوردند) که گفتند: ما متّقیانی هستیم که به غیب
«5» .« ایمان آوردیم و نبوّت محمّد را پیش از بعثت پذیرفتیم. کلبی اضافه میکند: این دو آیه درباره یهود نازل گردیده است
؛« الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ » . من الشرك « هُديً لِلْمُتَّقِینَ » . یعنی الذي کفرت به الیهود ؛« ذلِکَ الْکِتابُ » : ولی در متن تفسیر چنین آمده
هاتان الآیتان نزلتا فی مؤمنی أصحاب النبی صلّی اللّه علیه و آله و ،« وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ » . یعنی یؤمنون بالقرآن
صفحه 109 از 392
.« المهاجرین
سپس میافزاید: خداوند همگی را در .« نزلت فی مؤمنی أهل التوراة عبد اللّه بن سلام و أصحابه « وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ »
در نوشته پدرم آمده بود که این تفسیر را به سال 190 در بغداد » : یکجا به طور جمعی مورد ستایش ( 1) عبد اللّه بن ثابت میگوید
خطیب بغدادي، تاریخ بغداد، ج 14 ، ص .« به طور کامل از ابو صالح هذیل بن حبیب دندانی از مقاتل بن سلیمان به استماع نشستم
.78 -79
. 2) تاریخ التراث العربی، مجلد اول، ج 1، ص 85 )
. 3) ر. ك: مقدمه تفسیر مقاتل، ص 28 و متن تفسیر، ص 85 )
. 4) تفسیر طبري، ج 1، ص 68 )
. 5) مقدمه تفسیر مقاتل، ص 29 )
ص: 152
.«1» « أُولئِکَ عَلی هُديً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » : قرار داده و فرموده
روشن نیست این دو گونگی تفسیر را از مقاتل گرفته یا از دیگران! سپس روایت بلندي میآورد که بزرگان یهود نزد پیامبر آمده
درباره همین آیات به گفتگو نشستند و پیامبر این آیات را به تفصیل و طبق آنچه گفته شد تفسیر نمود.
آنگاه جديّ، در صدد آزمایش پیامبر بر آمده و از همین حروف مقطعه اوائل سور طبق حساب جمل (ابجدي) اسلام را ناپایدار و
کوتاه مدّت شمرد؛ ولی پیامبر با آوردن حروفی دیگر، مدت دوام آن را براي همیشه دانست. خلاصه آنچه میان پیامبر و این
جهودان گذشت، سخن از راز حروف مقطعه و دلالت حساب ابجدي آن میباشد؛ داستانی است بلند و پر از مطالب افسانهوار که
هرگز با مقام علمی و خردمندي مقاتل بن سلیمان وفق نمیدهد و معلوم نیست که ابو صالح، این داستان را از کجا آورده که
همین است که ابو جعفر طبري- که بر دانش و خرد مقاتل واقف است- از انتساب این «2» ! بیشباهت به افسانههاي اسرائیلی نیست
«3» ! گونه گزارهها به وي خودداري کرده و آن را به ربیع بن أنس نسبت داده است؛ گرچه خود در پایان، آن را پسندیده است
موارد مشکوك
در این تفسیر مواردي به چشم میخورد که انتساب آنها به مقاتل مشکوك است و شاید- چنانکه گذشت- از تصرّفات راویان
تفسیر باشد که بر آن افزودهاند.
.«5» « الذین خلقوا من مارج من نار السموم » : آمده است «4» « وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَۀِ » در تفسیر آیه
جاي شگفتی است که چگونه آفرینش فرشتگان را از شعله آتش سوزنده پنداشته است! در صورتی که خداوند، آفرینش جنّ را
چنین وصف کرده نه ملایک:
2. ر. ك: تفسیر مقاتل، ج 1، ص -6 : 1) بقره 2 ) «7» .« وَ الْجَ انَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ » «6» « وَ خَلَقَ الْجَ انَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ »
.83 -84
.84 - 2) در چهار صفحه از تفسیر آمده است. ر. ك: ج 1، ص 87 )
. 3) ر. ك: تفسیر طبري، ج 1، ص 68 و 72 )
.34 : 4) بقره 2 )
. 5) تفسیر مقاتل، ج 1، ص 98 )
.15 : 6) الرحمان 55 )
صفحه 110 از 392
.27 : 7) حجر 15 )
ص: 153
« الذین أوجب اللّه لهم الشقاء فی علمه، فمن ثمّ لم یسجد » : آمده «1» « إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ » در توضیح آیه
«3» « وَ قُلْنَا اهْبِطُوا » و این، مسأله جبر را میرساند که خداوند در علم ازلی، بر آنان حتم کرده تا اهل شقاوت باشند! در تفسیر آیه «2»
که بیتردید از خرافات اسرائیلی است. «4» !« یعنی آدم و حواء و ابلیس. فهبط آدم بالهند و حوّاء بجدّة و إبلیس بالبصرة » : میگوید
الم، المص، المر، الر. » : آمده است « هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ » در تفسیر آیه
« وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ » . شبّه علی الیهود، کم تملک هذه الأمّۀ من السنین، و المتشابهات هؤلاء الکلمات الأربع
.«6» « یعنی المتدراسون علم التوراة؛ فهم عبد اللّه بن سلام و أصحابه من مؤمنی أهل التوراة ؛«5»
« راسخون فی العلم » چگونه است که آیات متشابهات قرآن، تنها همین چهار کلمه (از حروف مقطعه) است؟! و نیز چرا مقصود از
همان عبد اللّه بن سلام و اصحاب وي باشند؟! نمیتوان باور نمود که مقاتل بن سلیمان چنین پنداري داشته است! در تفسیر سوره
و داستان را چنین «... نزلت فی عبد اللّه بن أبی السرج الأعمی، و أمّه أمّ مکتوم، اسمه عمرو بن قیس بن زائدة » : عبس چنین آمده
وي تنها، در مسجد الحرام نشسته بود و از چشم نابینا بود که دو فرشته از آسمان فرود آمدند تا در مسجد نماز گذارند. با » : میآورد
خود گفتند: این نابینا کیست که در دنیا و آخرت از بینایی محروم است؟ سپس یکی از آن دو فرشته به دیگري گفت: شگفت از
ابوطالب است که مردم را به اسلام فرا میخواند! عبد اللّه، این سخنان را میشنید و آن دو را نمیدید. از جا برخاست تا نزد پیامبر
آمد. در آن حال، پیامبر با امیّۀ بن خلف و عباس بن عبد المطلب، که جلوي او ایستاده بودند، گرم سخن بود و آنان را به اسلام
دعوت میفرمود. عبد اللّه به پیامبر عرض کرد: آمدهام تا توبه کنم! پیامبر، از او روي برتافت و به آن دو نفر روي آورد. عبد اللّه،
.34 : سخن خود را تکرار کرد، این بار هم با ( 1) بقره 2
. 2) تفسیر مقاتل، ج 1، ص 99 )
.36 : 3) بقره 2 )
4) همان. )
.7 : 5) آل عمران 3 )
. 6) تفسیر مقاتل، ج 1، ص 264 )
ص: 154
روي گرداندن و ترشرویی پیامبر مواجه شد. عبد اللّه، شرمنده شد و گمان کرد که توبه او پذیرفته نیست؛ از این رو به خانهاش
«1» .« بازگشت! در این هنگام این آیات نازل گردید
در اینجا به چند جهت باید توجّه نمود:
اولا- در نسخه چاپ شده، عبد اللّه بن ابی سرح- با حاء مهمله- آمده و صحیح آن: ابن ابی السرج- با جیم است- چنانکه شیخ در
یا آنکه عبد اللّه بن شریح بوده، چنانکه بغوي .« کان أبوه یکنّی أبا السرج » : ج 10 ، ص 268 ) از ابن خالویه آورده میگوید ) « تبیان »
در تفسیرش (ج 5، ص 209 ) نام پدر او را شریح گفته است.
ثانیا- از کجا به دست آمد که آن دو نفر که با هم گفتگو میکردند، دو فرشته بودند و آهنگ نماز کرده بودند؟ و چگونه است که
نسبت به نابینایی مسلمان، این گونه بدبین باشند.
ثالثا- دعوت کردن ابوطالب یعنی چه؟ شاید اینجا هم تصحیفی رخ داده باشد و در اصل: فرزند برادر ابوطالب باشد.
رابعا- چرا ابن ام مکتوم آهنگ توبه کرد؟ مگر چه گناهی از وي سرزده بود؟ و چرا شرمنده شد و آهنگ بازگشت به خانه نمود؟
صفحه 111 از 392
قال النبی » : اینها پرسشهایی است بدون پاسخ که دستخوردگی به این کتاب را میرساند! در پایان سوره عبس، بدون مناسبت آمده
صلّی اللّه علیه و آله: نزل القرآن فی لیلۀ القدر جمیعا کلّه من اللّوح المحفوظ إلی السفرة من الملائکۀ فی السماء الدنیا، ثمّ أخبر [اللّه
«2» .« به جبرائیل فی عشرین شهرا، ثمّ أخبر به جبرائیل النبی علیهما السّلام فی عشرین سنۀ
این روایت بدین صورت، کاملا غریب است؛ و این در حالی است که خود او در تفسیر سوره قدر، به گونه دیگر آورده، میگوید:
یعنی القرآن. أنزله اللّه من اللّوح المحفوظ إلی سماء الدنیا، إلی السفرة، و هم الکتبۀ من الملائکۀ. و کان ینزل تلک «3» « إِنَّا أَنْزَلْناهُ »
.589 - اللیلۀ من الوحی، علی قدر ما ینزل به جبرائیل علی النبی صلّی اللّه علیه و آله فی السنۀ کلّها إلی ( 1) همان، ج 4، ص 590
. 2) همان، ص 593 )
.1 : 3) قدر 97 )
ص: 155
.«1» « مثلها من قابل، حتی نزل القرآن کلّه فی لیلۀ القدر من شهر رمضان من السماء
در روایت نخست، تمامی قرآن یکجا در شب قدر بر آسمان اول نازل گردیده، سپس در مدت بیست ماه بر جبرائیل، و پس از آن
در مدت بیست سال بر دست جبرائیل بر پیامبر نازل گشته است، و در روایت دوم، در هر شب قدر هر سال، به اندازه همان سال از
آسمان بر پیامبر نازل میگردید! خلاصه، علاوه بر غرابت حدیث نخست، با حدیث دوم در تعارض است.
در این گونه موارد مشکوك، احتمال مدسوس بودن میرود که با دست راوي نخست یا دیگران بر تفسیر مقاتل افزوده شده است.
دلیل بر آن، آنکه هیچ یک از مفسرانی که بنابر استیعاب داشتهاند، چنین مطالبی را نه از مقاتل و نه از تفسیر وي، نقل نکردهاند.
آري، همان بلایی که بر تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده و بر دست راوي آن دگرگونی در آن رخ داده، عینا بر تفسیر مقاتل نیز
آمده و دچار دگرگونی و احیانا بیاعتباري گردیده است؛ ولی در مجموع- با قطع نظر از موارد مشکوك یا مدسوس- تفسیري شیوا
و ارزشمندي است و یکی از کهنترین و سرشارترین ذخایر میراث فرهنگی اسلامی است؛ گوهرهاي ناب آن براي فرهیختگان به
خوبی تابناك، و تشخیص آن از ناروا براي اهل تحقیق به آسانی میسور. لذا این تفسیر، امروزه براي پژوهندگان مسائل قرآنی و
تفسیر، غنیمتی ارزنده است.
درباره او هر چه گفتهاند؛ ولی درباره تفسیرش همگی او را ستودهاند، بویژه مقام علمی و شخصیّت او جاي » : دکتر شحاته میگوید
تردید نیست، و امروزه، نباید غفلت کنیم و از چنین میراث ارزندهاي چشم بپوشیم. آري، در جهت منقولات وي باید دقت نمود؛
ولی در جنبه عقلانی تفسیرش همچون دریایی خروشان است که از همه پیشی گرفته است و- طبق گفته شافعی- کسی را بر او
پیشی نیست.
اگر ما از تفسیر مقاتل غفلت ورزیم همانا قسمت بزرگی از میراث فرهنگی و فکري خویش را از دست دادهایم؛ بلکه اوّلین دست
آورد تفسیر عقلانی را از دست دادهایم که امروزه، جهانیان به افتخارات گذشته خود مینازند و در احیاي آن ( 1) تفسیر مقاتل، ج
. 4، ص 771
ص: 156
«1» .« میکوشند
لذا بسی جفا است که این تفسیر گرانقدر را به طور کامل، بیاعتبار جلوه دهیم، و بیاعتباري آن را معلول سهلانگاري و سستی کار
تفسیر وي چندان مورد اعتبار » : مقاتل بدانیم؛ چنانکه فؤاد سزگین چنین قضاوت بیجایی را درباره او روا داشته است. میگوید
نبوده؛ زیرا عنان کلام را به دست خیالپردازي سپرده، و هر کجا کاستی داشته از منقولات اسرائیلی عاریت گرفته است. علاوه که
«2» .« سند منقولات خود را بیان نمیدارد
صفحه 112 از 392
این یک گونه قضاوت عاري از تحقیق و عجولانه است که از مستشرقان دور نیست! باري، دکتر عبد اللّه محمود شحاته- اخیرا- این
اثر ارزنده را احیا نموده و نسخههاي متعدد آن را از کتابخانههاي جهان جمع آوري کرده، تصحیح و تعلیق و تحقیق مناسب را انجام
داده و در پنج مجلد به چاپ رسانده است که چهار مجلد آن اصل تفسیر همراه با متن قرآن و مجلد پنجم گزارشی گسترده از تفسیر
و شرح حال مفسر و آثار علمی وي است.
گرایش عقیدتی مقاتل در تفسیر
و همین «3» ؛ وي انسانی آراسته و دانشمند و فردي صالح و با گرایشی سالم به مسائل اسلامی از جمله تفسیر قرآن مینگریست
گرایش عقیدتی سالم وي او را به سوي ارادتمندي به خاندان نبوّت سوق داده بود؛ از این رو در تفسیر قرآن هر جا که مرتبط به
فضایل این خاندان میشد از جادّه انصاف منحرف نمیگردید؛ چیزي که در جاي جاي تفسیر وي بخوبی جلوهگر است.
یعنی أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله منهم علی » : میگوید «4» « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ » مثلا در ذیل آیه
.«5» « بن ابی طالب علیه السّلام
.52 - اینکه بالخصوص نام مولا امیر مؤمنان را جدا از صحابه یادآور میشود، دلیل بر ( 1) همان، ج 5، ص 53
. 2) تاریخ التراث العربی، مجلد اول، ج 1، ص 85 )
3) سابقا از صلاح و سلامتی عقیدتی وي سخن گفتیم و او را از تهمتهاي ناروا که به او بسته بودند، مبرّا دانستیم؛ بویژه ارادت او )
،260 - نسبت به امام صادق علیه السّلام او را از تهمت بتري (زیدي) بودن نیز مبرّا میساخت. ر. ك: همین کتاب، ج 1، ص 263
طریق هفتم از طرق تفسیري به ابن عباس.
.71 : 4) توبه 9 )
. 5) تفسیر مقاتل، ج 2، ص 181 )
ص: 157
اخلاص وي به این بزرگوار است که طبق روایات بسیاري: هر جا در قرآن از مؤمنان یاد میشود، علی علیه السّلام در رأس و سرور
و مقصود نخستین میباشد.
نزدیک به 20 روایت با سندهاي معتبر و متعدد از بزرگان صحابه- امثال حذیفه و ابن « شواهد التنزیل » حاکم حسکانی در کتاب
إلّا کان لعلیّ لبّها و « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » ما نزلت فی القرآن » : عباس- و تابعان- امثال عکرمه و مجاهد- میآورد که همگی گفتهاند
فإنّ « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » کلّ شیء فی القرآن » : مجاهد میگوید .« إلّا و علیّ رأسها و أمیرها » .« إلّا کان علیّ أمیرها و شریفها » .« لبابها
.« لعلیّ سبقه و فضله
بسیار شده که خداوند اصحاب را مورد عتاب قرار داده، جز علیّ بن ابی طالب که همواره به نیکی از او یاد » : ابن عباس میافزاید
«1» .« کرده است
پس اگر مقاتل بن سلیمان، در آیه فوق الذکر، مولا امیرمؤمنان علیه السّلام را بالخصوص نام میبرد، رهی درست رفته است و
«2» . بیجهت برخی ناراحت شده، خرده گرفتهاند که چرا نام علی را بالخصوص یاد میکند
و اتّقوا فتنۀ تکون من بعد، یحذّرکم اللّه، تکون مع علی » : میگوید «3» « وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِ یبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّۀً » در ذیل آیه
.«4» « بن أبی طالب. لا تصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّۀ، فقد أصابتهم یوم الجمل، منهم طلحۀ و الزبیر
فتنه مورد تحذیر را همان جنگ جمل میشمرد، و طلحه و زبیر را معرکه گردان این فتنه میداند. فتنه در اینجا به معناي آزمایشی
است که گروهی نتوانستند به سلامت از آن برهند.
صفحه 113 از 392
مؤمن را به مولا امیر مؤمنان تفسیر میکند و فاسق را به ولید بن عقبۀ بن «5» « أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ » در آیه
یعنی ؛« کَمَنْ کانَ فاسِقاً » یعنی علیّا علیه السّلام ؛« أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً » : أبی معیط أموي، برادر ناتنی عثمان بن عفان و چنین میگوید
.48 - 1) ر. ك: حاکم حسکانی نیشابوري، شواهد التنزیل، ج 1، ص 54 ) «6» .« الولید
. 2) دکتر شحاته، تفسیر مقاتل، ج 5، ص 249 )
.25 : 3) انفال 8 )
. 4) تفسیر مقاتل، ج 2، ص 108 )
.18 : 5) سجده 32 )
. 6) تفسیر مقاتل، ج 3، ص 451 )
ص: 158
عبد اللّه بن » : میگوید «1» « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ » در ذیل آیه
سلام و یارانش- پس از پایان نماز ظهر- خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند که یهودیان- به جهت اسلام آوردن ما-
از ما دوري میجویند و از گفتگو با ما خودداري میکنند، و ما اکنون دوست و همرازي نداریم جز آنکه درون مسجد بنشینیم و با
دیگران رابطه نداشته باشیم! در این هنگام این آیه نازل گردید و پیامبر بر آنان خواند، و آنان خرسند گردیدند.
در آن عهد، با دستور پیامبر، رسم چنان بود که پس از پایان نماز ظهر و تا هنوز وقت نماز عصر نرسیده، مسلمانان در مسجد به
نوافل و نمازهاي مستحبّی میپرداختند.
پیامبر، در آن هنگام برخاسته تا از مسجد بیرون رود، مشاهده کرد فقیري از مسجد بیرون میرود و سپاس خداي را به جا میآورد.
پیامبر او را فرا خواند و از او پرسید: کسی به تو چیزي داده است؟ گفت: آري. فرمود: چه کسی؟ گفت: آن که در آنجا ایستاده
نماز میخواند- و به علی رضوان اللّه علیه اشاره کرد- و انگشتري به من داد. حضرت به او فرمود: در چه حالتی بود که این انگشتر
را به تو داد؟ گفت: در حال رکوع! در این هنگام، پیامبر شادمانه تکبیر گفت و فرمود: سپاس خداي را که علی را بدین کرامت
.« اختصاص داد
فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ » یعنی علی بن ابی طالب علیه السّلام ؛« وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا » : مقاتل در ادامه آیه میآورد
«3» .« یعنی شیعۀ اللّه و رسوله و الذین آمنوا هم الغالبون. فبدأ بعلی بن أبی طالب قبل المسلمین ؛«2» « الْغالِبُونَ
این داستان با شیوههاي گوناگون نقل شده و تاب تحمّل آن را از برخی ربوده است و تلاش کردهاند تا از لفظ عموم آیه، شاهد بر
«4» . نفی اختصاص بگیرند
ولی این گونه که مقاتل آورده و برداشت کرده، کاملا شیوا و برداشتی متناسب است؛ زیرا همان گونه که پیامبر اکرم، از تقارن میان
.55 : نزول آیه و عمل انجام شده از جانب علی، یک گونه فضیلت براي علی شناخت و او را سر منشأ ولایت مؤمنان و ( 1) مائده 5
.56 : 2) مائده 5 )
.485 - 3) تفسیر مقاتل، ج 1، ص 486 )
.441 - 4) محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج 6، ص 442 )
ص: 159
سر سلسله این رشته الهی دانست؛ مقاتل نیز با همین استنباط عمیق از آیه و تقارن مبارك آن با خاتمبخشی مولا امیرمؤمنان، علی را
و این فرخنده فال نیکی است که به نام آن حضرت ثبت !« فبدأ بعلی بن أبی طالب قبل المسلمین » : نقطه آغاز شمول آیه گرفت
گردید! از این رو هیچگونه منافاتی میان عموم لفظ آیه و اختصاص فضیلت آن به مولا امیر مؤمنان نمیباشد، که تاب تحمّل آن را
صفحه 114 از 392
از دو جهت میتوان بر مقاتل خرده گرفت: » : از برخی ربوده باشد! دکتر شحاته از بیتابی میگوید
دیگر آنکه «1» ! نخست آنکه لفظ آیه عامّ است و شامل تمامی مؤمنان میگردد ولی مقاتل، آن را به علی اختصاص داده است
روایاتی را که فضیلت برخی آیات را به علی و خاندان او اختصاص میدهد، بر دیگر روایات ترجیح میدهد، با آنکه سند آنچه
«2» .« پسند کرده ضعیف و سند ناپسند او صحیحتر است
دکتر شحاته براي مثال، حادثه پیام برائت از مشرکین که پیامبر آن را بر دست ابوبکر فرستاد و سپس از او پس گرفت و بر دست
مقاتل، تنها این روایت را نقل کرده، در صورتی که بخاري گفته: پیامبر، علی را همراه » : علی فرستاد را شاهد آورده، میگوید
ملاحظه میشود که این مرد، چگونه از بیتابی بر خود «3» ؟!« ابوبکر روانه کرد ... روشن است که گفته بخاري صحیحتر است
میتابد! آنچه بخاري و دیگران (طبري، سیوطی، احمد بن حنبل، ترمذي و دیگر مفسران و اهل حدیث) گفتهاند غیر از این نیست
که پیامبر پس از روانه ساختن ابوبکر، علی علیه السّلام را به دنبال او فرستاد، تا ابلاغ بر دست او انجام گیرد، و همگی گفتهاند که
ابوبکر ریاست گروه را بر عهده داشت؛ ولی مأمور تبلیغ پیام، علی علیه السّلام بود و او بود که پیام را رساند. همگی نیز اتفاق نظر
دارند که پیامبر، سبب تغییر در پیامرسان را چنین فرمود که دستور آمده این پیام را خود یا یکی از بستگانت برسان؛ لذا علی علیه
السّلام را فرستاد تا او پیام را برساند.
لذا گفتار بخاري- که به گمان شحاته صحیحتر است و آن را ابن کثیر آورده- ( 1) روشن گردید که مقاتل عموم و شمول آیه را
پذیرفته ولی فضیلت ابتکار و سرمنشأ نزول آیه را به مولا امیرمؤمنان اختصاص داده است، همان گونه که پیامبر از این فرخنده تقارن
خرسند گردید و تکبیر گفت.
. 2) تفسیر مقاتل، ج 5، ص 249 )
.249 - 3) تفسیر مقاتل، ج 5، ص 250 )
ص: 160
«1» ؟! تفاوتی با گفته مقاتل و دیگران ندارد
7. تفسیر ابو الجارود
زیاد بن منذر همدانی کوفی خارفی. وفات او را بین سالهاي 150 تا 160 گفتهاند. او از بسیاري از تابعان مانند عطیّه عوفی، اصبغ بن
نباته، حسن بصري و عبد اللّه بن حسن روایت دارد و از اصحاب امام ابو جعفر الباقر علیه السّلام شمرده میشود و از وي تفسیري
دارد که در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی از ابتداي سوره آل عمران تا پایان قرآن آمده است. درباره وي و رفتار و پندارش
«2» . پیش از این سخن گفتیم
8. تفسیر عبد الرزاق صنعانی
متوفاي 211 ) دست پرورده و تعلیم یافته معمر بن راشد (متوفاي 153 ) و از طریق ) «3» عبد الرزاق بن همّام بن نافع حمیري صنعانی
او، تفسیر و حدیث را از ابن جریج و سفیان بن عیینه و دیگر تابعان بزرگ فرا گرفته است. احمد بن حنبل و یحیی بن معین و دیگر
تفسیري دارد که از ،« الجامع الکبیر فی الحدیث » حدیثی بزرگ «4» نخبگان اهل حدیث از وي روایت دارند. وي علاوه بر موسوعه
منابع اصیل تفاسیر نقلی پس از وي است.
این تفسیر، به صورت ناپیوسته، آیههایی از هر سوره را، با آوردن یک یا چند نقل کوتاه تفسیر کرده است؛ مثلا در تفسیر سوره
را به نصاري تفسیر کرده است و بقیه سوره رها « الضالّین » را به یهود و « المغضوب علیهم » را به روز جزاء، و « یوم الدّین » حمد، تنها
صفحه 115 از 392
104 . تفسیر - شده است. همچنین در هیچیک از دیگر سورهها استیعاب نشده است و بیشتر ( 1) ر. ك: تفسیر مقاتل، ج 2، ص 105
332 . آلوسی، روح - 210 ، تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 334 - 46 . سیوطی، الدر المنثور، ج 3، ص 209 - طبري، ج 10 ، ص 47
المعانی، ج 10 ، ص 40 . صحیح بخاري، کتاب التفسیر، ج 6، سوره برائت، ص 81 ، شماره 4. مسند احمد، ج 1، ص 151 و ج 3، ص
231 و غیره. - 283 . شواهد التنزیل، ج 1، ص 243
. 2) همین کتاب، ج 1، فصل 7، ص 422 ، شماره 15 )
یکی از شهرهاي یمن؛ و زیادتی نون بر یاء نسبت، از موارد نادري است که نون اضافه میشود؛ « صنعاء » 3) صنعانی، منسوب به )
مانند بهرانی در نسبت به بهراء و روحانی نسبت به روحاء و مانند آن.
4) موسوعه، نوشتارهاي گستردهاي است که جامع و فراگیر باشد. )
ص: 161
جنبه توضیحی- در قالب جملههایی کوتاه- دارد تا تفصیل؛ چه رسد به تحقیق و نقد آراء. این همان شیوه تفسیر در قرن اول و دوم
است که مفسران در آن دوره به مسائل یا مباحث متنوّع نمیپرداختند. شیوه تفصیل و تنوّع و نقد و ترجیح از قرن سوم آغاز شد و
بهترین و جامعترین تفسیر این دوره، تفسیر محمد بن جریر طبري است.
در این تفاسیر، کاملا به مسأله شأن نزول و ناسخ و منسوخ توجّه شده و نوعا تکیه بر روایات منقول از صحابه و تابعان است و امروزه
از ارزش والایی برخوردار است؛ زیرا بسیاري از آیات با آگاهی از شأن نزول قطعی آن که در تفسیر، نقش ارزندهاي را ایفا میکند
قابل فهم است.
در این تفسیر، احیانا به اسباب النزول آیهها برخورد میکنیم، و کاملا مختصر و فشرده شکل گرفته است.
این تفسیر در سه جلد، مکررا در بیروت به چاپ رسیده است: یک بار با تحقیق و استخراج عبد المعطی امین قلعچی، بار دیگر با
تحقیق و استخراج دکتر محمود عبده (به سال 1419 ق/ 1999 م) و همچنان در دست چاپ و تکثیر است، کاري که امروزه تحت
عنوان احیاي میراث پیشینیان انجام میگیرد و کار ارزندهاي است؛ مشروط بر آنکه امانت را در این کار رعایت کنند؛ ولی گاه
چنین شده است که در جاي خود از آن یاد میکنیم. « تفسیر بغوي » چنین نمیشود و جاي تأسف است؛ به عنوان نمونه در مورد
این تفاسیر که به شیوه نقلی و کوتاه نگارش یافت، در آن دوره (تا نیمه قرن دوم) آغاز کاري بود که با پیشرفت زمان و توسعه علوم
و معارف، گسترش و تنوّع یافت.
طبري است که به جهت اهمیّت آن در عالم تفسیر « جامع البیان » گستردهترین و عمدهترین تفسیر نقلی همراه با نقد و ترجیح، تفسیر
و تأثیر بسزاي آن بر تفاسیر بعدي اعم از اجتهادي و نقلی- چنانکه آن را مادر تفاسیر شمردهاند- به تفصیل از آن سخن میگوئیم:
ص: 162
9. جامع البیان طبري
اشاره
گردآورنده این تفسیر، ابو جعفر محمد بن جریر طبري، منسوب به طبرستان و زادگاه وي شهر آمل از توابع مازندران است. او به
سال 224 زاده شد و در جوانی، براي فراگیري علم و دانش رهسپار شهرهاي مختلف گردید و در مصر و شام و عراق به فراگیري
حدیث همّت گماشت و سرانجام در بغداد رحل اقامت افکند و در آنجا به تعلیم و تربیت و نشر آموختههاي خود پرداخت و به سال
310 در همانجا درگذشت.
صفحه 116 از 392
وي دانشمندي فرزانه و آگاه به تاریخ و آثار سلف، عالمی فاضل و ناقدي نکتهبین و در سنجش اقوال و آراء بسیار توانا بود و به
همین دلیل، علاوه بر تفسیر، به پدر تاریخ نیز مشهور بود. این موضوع جامعیّت و گسترش تفسیر وي را میرساند و ما در سایه همین
جامعیّت و گسترش، امروزه به انبوهی از اقوال و آراء دسترسی داریم و گرنه شاید این ذخایر ارزشمند از دست رفته بود.
وي اقوال پیشینیان را با ذکر سند میآورد؛ که این خود موجب اعتبار نقل وي میگردد؛ ولی در موارد بسیاري نیز، از افراد ضعیف
که راه افراط « اسرائیلیات » یا مجهول الحال یا معروف به جعل، روایت میکند. عمده ضعف وي در همین مورد است؛ بویژه در نقل
رفته و به ارزش تفسیر خود لطمه اساسی وارد ساخته است. به همین دلیل بر وي خرده گرفتهاند که: بدون توجّه به صحّت و سقم
روایات و بدون ذکر درجه ضعف یا قوّت اسناد، آنها را نقل میکند. شاید گمان کرده است ذکر سند به تنهایی، مسؤولیت را از او
بر میدارد یا از سنگینی آن میکاهد؛ در حالی که چنین نیست و این همه روایات سست و ناشناخته؛ بویژه اسرائیلیات خرافی و
بیمحابا به انباشتن « حشویّه » دروغین که تفسیر خود را به آن انباشته است، مسؤولیّت او را هر چه سنگینتر ساخته و او را چون
روایات سره و ناسره نشان داده است؛ تا آنجا که نقّادان به نکوهش او پرداختهاند. از جمله، شیخ محمد عبده او را به جنون
اگر افراط جنونآمیز وي در نقل » : میگوید « بشارت فرزند به زکریا » جمعآوري حدیث توصیف کرده است. عبده در ذیل آیه
روایات نبود، این گونه روایات سست و ناروا را که موجب بدبینی و تمسخر دیگران و نمایانگر بیمایگی است و
ص: 163
خرد هرگز به پذیرش آن تن نمیدهد و از باور داشتن آن ابا دارد و قرآن هم به آن اشاره نکرده است نمینوشت. آري تنها همین
مورد کافی بود تا او را مورد طعن قرار دهد؛ ولی او از این گونه روایات واهی فراوان دارد. خداوند از ابن جریر در گذرد که چنین
«1» .« روایاتی بر دست او انتشار یافت
آري، ابن جریر از محدّثان افراط کار در نقل حدیث بوده است و روایات او، بویژه روایات تفسیریش به نقد و بررسی گستردهاي
هر که گفتاري را با سند » : نیاز دارد. در بررسی روایات او باید توجه کرد که ذکر سند به تنهایی، پذیرفتنی نیست؛ گرچه گفتهاند
.«2» « آورد، هر آینه بار مسؤولیّت بررسی سند را بر عهده تو گذارده است
زیرا پذیرفتن رواج این اندازه از روایات بیاساس و اسرائیلیات گزاف و خرافی و در اختیار همگان گذاردن آنها، شاید گناهی
نابخشودنی باشد؛ چنانکه استاد عبده به آن اشاره کرده. دلیل آن، فریفته شدن بسیاري از مفسران پس از وي است که صرفا با تکیه
لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ » بر شخصیّت طبري، چنین روایات بیاعتباري را در تفاسیر و نوشتههایشان آوردهاند؛ به عنوان نمونه، در ذیل آیه
نقل میکند که عبد الرحمان بن عوف گروهی از جمله علی بن ابی طالب علیه السّلام را به خانه دعوت کرد و «3» أَنْتُمْ سُکاري
قل یا أیّها الکافرون أعبد ما » : بساط شراب گسترد. هنگام نماز، علی به پیشوایی ایستاد و از سر مستی، سوره کافرون را چنین خواند
و بدون هیچگونه اظهار نظري از کنار آن میگذرد! «4» « لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاري نازل گردید » در آن موقع آیه «... تعبدون
نیز آن را باور کردهاند. در صورتی که حاکم نیشابوري، نسبت مستی و چنین قرائتی را «6» و سید قطب «5» کسانی چون رشید رضا
به امیر مؤمنان، کار خوارج و دشمنان علی میداند و با آوردن حدیث صحیح السندي استدلال میکند که این عمل منسوب به
1) ر. ك: تفسیر المنار، ج 3، ص ) «7» . دیگري است و خداوند، ساحت قدس علی علیه السّلام را از این تهمت ناروا مبرّا کرده است
. 298 و 299
. 2) ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 212 و 215 )
.43 : 3) نساء 4 )
. 4) تفسیر طبري، ج 5، ص 61 )
. 5) المنار، ج 5، ص 114 )
صفحه 117 از 392
. 6) فی ظلال القرآن، ج 5، ص 80 ، مجلد 2، ص 376 )
. 7) حاکم نیشابوري، المستدرك علی الصحیحین، ج 2، ص 307 )
ص: 164
از این گونه موارد که سهلانگاري سلف در نقل روایات، موجب گمراهی خلف گردیده است، بسیار است و چه بسا، فاجعههاي
ناگوار عقیدتی و عملی به بار آورده است.
با همه اینها میتوان گفت: امروزه تفسیر طبري، از جامعترین و پربهاترین تفاسیر نقلی موجود به شمار میرود؛ چون در بردارنده
نظریات و آراء بزرگان سلف است و اگر چنین دایرة المعارف تفسیرياي وجود نداشت چه بسا که بسیاري از آراء و نظریات
پیشینیان از میان رفته بود و به آن دسترسی نداشتیم.
طبري در نقل روایات، آمیختگی به وجود نیاورده و هر روایتی را متنا و سندا جدا و روشن و با دستهبندي منظم آورده است؛ در
حالی که در تفسیر سیوطی، این جهت مراعات نشده و آمیختگی عجیبی در متن روایات به وجود آمده است و گاه چند روایت که
متن آنها به هم نزدیک است و سندهاي متعددي دارند، یکجا و با یک متن آمده است؛ گر چه ممکن است از لحاظ برخی نکات و
کم و زیاد بودن عبارات با هم تفاوت داشته باشند و این آمیختگی موجب آشفتگی در فهم آنها گردد.
تفسیر طبري منبع سرشاري است از گفتهها و نظریات پیشینیان که آن را براي همه ادوار به ارمغان گذاشته است؛ گرچه به نقد و
بررسی گسترده نیاز دارد و در واقع، او گنجینهاي فراهم کرده و انتخاب اصلح را به مراجعهکنندگان واگذار نموده است؛ کاري که
به جاي خود قابل تقدیر است.
روش طبري در تفسیر
و مقصود وي از تأویل همان تفسیر و بیان معناي آیه «... القول فی تأویل قوله تعالی » : طبري، تفسیر هر آیه را بدینگونه آغاز میکند
تفسیر آیه «... یعنی » است؛ چون هر لفظ به معناي خاصی دلالت میکند و به عبارتی: لفظ، طریق است و معنا، مقصد. سپس با گفتن
را بر اساس رأي برتر بیان میکند و در صورت لزوم به تبیین واژگان مشکل آیه میپردازد و از اشعار و ضرب المثلهاي عرب بهره
میگیرد. گاهی نیز در این جهت راه افراط میپیماید که از گسترش و سلطه او بر لغت و ادب عرب حکایت دارد.
آنگاه اقوال مختلف را جداگانه و به گونهاي منظّم نقل میکند؛ بدین صورت که
ص: 165
آغاز میکند؛ سپس سند « حدّثت » یا « حدّثنی » هر وجهی را با شمارهاي میآورد و قول هر قائلی را در خصوص هر وجه با عبارت
خود را به آن قائل،- به گونهاي مسلسل و زنجیرهوار- بیان و با این روش، راه را براي تبیین ضعف یا قوت سند آماده میکند.
پس از بیان اقوال، غالبا آنها را بدون ترجیح یا ذکر دلایل اعتبار هر یک از آنها، رها میسازد؛ ولی در مواردي که به نظرش مهم
است به ذکر دلایل اعتبار هر یک از اقوال میپردازد و برخی را نیز ترجیح میدهد و از شواهد عقلی و نقلی و لغت و ادب نیز بهره
میجوید.
موضع وي با اهل رأي
طبري با آنکه خود در ترجیح و انتخاب رأي، به دلایل عقلی و نقلی و شواهد لغوي میپردازد، احیانا به کسانی که- آنان را اهل
رأي میخواند و- به شواهدي از لغت و کلام عرب استناد کردهاند میتازد. روشن است که این روش، بر خلاف شیوه سلف صالح
صفحه 118 از 392
است و تفسیر به رأي محسوب میشود.
از ابن عباس و دیگران دو معنا نقل « یعصرون » درباره «1» « ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یَعْصِ رُونَ » مثلا در آیه
برخی از کسانی که به اقوال سلف آگاهی » : میکند: 1- به معناي فشردن میوه و حبوبات. 2- به معناي دوشیدن شیر. آنگاه میگوید
تفسیر کردهاند. بدین معنا که « نجات یافتن » ندارند و قرآن را به رأي خود تفسیر و تأویل میکنند، این آیه را بر مبناي کلام عرب به
از خشکسالی و قحط، به وسیله ریزش باران، نجات پیدا میکنند و به این بیت از ابو زبید طائی استناد میکنند:
صادیا یستغیث غیر مغاث و لقد کان عصرة المنجود
نیز به این بیت از لبید: «2»
فبات و أسري القوم آخر لیهم و ما کان وقّافا بغیر معصّر
.49 : 1) یوسف 12 ) «3»
2) صادي: تشنه. استغاثه: یاري جستن. عصره: نجاتگاه. منجود: بینوا، درمانده. )
یعنی: تشنه کامی که درخواست یاري میکرد و کسی نبود که به داد او برسد؛ در حالی که خود نجاتگاه (نجات دهنده) درماندگان
بود.
3) بات: شب را به سر آورد. أسري: شبانگاه روانه شد. وقّاف: کسی که در جایی درنگ کند. معصّر- مصدر میمی (ادمه پاورقی )
در صفحه بعد)
ص: 166
.« این تأویل با سخن همه اهل علم- از صحابه و تابعان- مخالف است و این خود بر خطا بودن آن گواهی میدهد » : طبري میگوید
«1» . سپس معناي دوم (دوشیدن شیر) را نیز مردود میشمارد؛ زیرا مخالف کلام عرب و منقول از ابن عباس است
باید گفت: تفسیر قرآن، بر مبناي کلام عرب و شیوه سخن عصر جاهلی نزدیک به عصر نزول قرآن، شیوهاي است که بزرگان سلف
از جمله ابن عباس بر آن رفتهاند.
هرگاه در قرآن با واژهاي برخورد کردید که مفهوم آن مشکل بود، به اشعار عرب رجوع کنید که اندوخته » : ابن عباس میگوید
و خود چنین رفتار میکرد. تمسّک او به اشعار عرب در مسائل ابن ازرق، معروف است چنانکه « سرشاري براي فهم کلام اللّه است
در شرح حال وي گذشت.
از اینها گذشته، طبري که خود در بهره جستن از لغت و اشعار عرب براي فهم معانی قرآن پیشگام است، چگونه این کار را بر
« کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ » دیگران خرده میگیرد؟! طبري، در مقابل مجاهد نیز ایستاده و او را به تفسیر به رأي متهم کرده است. در آیه
خود در ظاهر آیه مانده است و بر این باور است که قوم یهود به صورت بوزینگان مسخ شدند. آنگاه از مجاهد نقل میکند که «2»
این نوعی تشبیه و تمثیل است و در واقع، دلهاي یهودیان مسخ گردید و آن قوم، خلق و خوي بوزینه پیدا کردند.
از این گونه تعابیر در قرآن » : طبري سپس بر مجاهد میتازد که این سخن، شدیدا با ظاهر کلام خدا مخالف است؛ و اضافه میکند
بسیار آمده است، و هر که چیزي از آن را انکار و رأي دیگري اختیار کند، از او دلیل میخواهند و باید به مجاهد گفت:
چرا در جاهاي دیگر این کار را پذیرفتهاي و در اینجا نفی میکنی؟
و نیز این سخن مجاهد مخالف حجّت اجماع است- که خطابردار نیست و هرگز در آنچه نقل کردهاند دروغ، راه ندارد- و براي
ادامه پاورقی از صفحه قبل) به صورت اسم مفعول- به ) «3» .« اثبات تباهی قول کسی که اجماع او را تخطئه کرده، همین بس است
معناي نجاتگاه.
یعنی: او شب را در آنجا ماند؛ در حالی که قبیله در پایان شب کوچ کردند و او هرگز در جایی که نجاتگاه نباشد درنگ نمیکرد.
صفحه 119 از 392
. 1) تفسیر طبري، ج 12 ، ص 138 )
.65 : 2) بقره 2 )
.263 - 3) تفسیر طبري، ج 1، ص 264 )
ص: 167
البته روا نبود که طبري این اندازه تندروي کند و درباره کسی چون مجاهد که دست پرورده ابن عباس است، تا این حدّ جفا کند و
او را به مخالفت با اجماع امّت متهم سازد یا او را مخالف کتاب خدا بداند.
آري، از کسی چون طبري که محدّثی ظاهر نگر بیش نیست و در تفسیر و نقل حدیث همچون حشویه رفتار میکند، بیش از این
انتظار نمیرود.
باید گفت: مجاهد، سخنی گفته است که امروزه همه میگویند و از دیرباز، محققان روشننگر میگفتهاند؛ گرچه گوش دل اشعري
مسلکان آن روزگار تاب شنوایی آن را نداشت.
رویکرد طبري نسبت به گزیدههاي کلام عرب
قبلا اشاره شد که رویکرد طبري به اشعار و ضرب المثلهاي عرب یکی از ویژگیهاي وي به شمار میرود و نمودار توان گسترده وي
در لغت و ادب عرب است. او در جاي جاي تفسیر خود، براي فهم واژگان مشکل قرآنی به مجموعهاي از اشعار و سخنان
برجستگان عرب روي آورده است که اگر گردآوري شود، یکی از بهترین کتب غریب القرآن به شمار میآید؛ مثلا براي تبیین
که معناي تعادل و یکسان بودن را میرساند، به شعر عبد «1» « سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ » در آیه « سواء » مفهوم
تمسک جسته است: « رقیّات » اللّه بن قیس
تعذّبنی الشهباء نحو ابن جعفر سواء علیها لیلها و نهارها
روانه شود و چنان بر او فشار آورده بود « ابن جعفر » شهباء: خشکسالی است که شاعر را به رغم ارادهاش ناچار کرده بود تا به سوي
که شبانهروز، یکسان حرکت کرده بود.
شاعر دیگري میگوید:
و لیل یقول المرء من ظلماته سواء صحیحات العیون و عورها
شبی چنان تاریک که آدمی به خود میگفت: یکسان است دیدگان سالم و معیوب؛ زیرا که هر دو از درست دیدن- در آن ظلمت
.6 : 1) بقره 2 ) «2» . شب- محروم بودند
. 2) تفسیر طبري، ج 1، ص 86 )
ص: 168
أنداد جمع ندّ به معناي عدل (همتا) و مثل (همانند)؛ » : میگوید «1» « فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً » در آیه « ندّ » همچنین در تبیین مفهوم
است؛ چنانکه حسّان بن ثابت گفته است:
أ تهجوه و لست له بندّ فشرّکما لخیرکما الفداء
«3» .« یعنی: همانند و همتاي او نیستی؛ و هر چه نظیر یا شبیه دیگري باشد، ندّ (همتاي) او محسوب میشود «2»
از این گونه استشهادهاي شعري در تفسیر طبري فراوان است و قدرت ادبی او را میرساند؛ با این حال، طبري، گاه خطا رفته و به
اقوال مختلف مفسران را آورده است؛ به «4» « وَ فارَ التَّنُّورُ » در آیه « تنور » سرحدّ منزل صواب نرسیده است؛ مثلا در تبیین مفهوم
عکرمه و ضحاك از ابن عباس نقل میکنند: مقصود از تنور، سطح زمین است. دیگري گفته است: تنویر » : عنوان نمونه میگوید
صفحه 120 از 392
قتاده گفته است: زمینهاي مرتفع را گویند که از آنها آب جوشید و سرازیر شد. حسن بصري «5» . الصبح (روشنایی بامداد) است
.« میگوید: تنور نانپزي بوده که از سنگ بوده و از دوران حوّا باقی مانده بود
تفسیر کرده است؛ زیرا تنور در کلام « تنور نانپزي » برترین آنها گفته کسی است که آن را به » : پس از نقل این اقوال میگوید
عرب، به همین معنا شهرت دارد و شایسته نیست کلام خدا را بر غیر آنچه اشهر و اغلب معانی نزد عرب است تفسیر و توجیه نمود؛
«6» .« زیرا خداوند با عرب آنگونه سخن گفته که مفهوم رایج آنان است
این در حالی است که تنّور در استعمال عرب، در اصل، به معناي رستنگاه آب است و چشمهسارها که آب از آن بجوشد و فوران
تنّور در » : میگوید « الغریبین » کند. به تالابهاي میانه دشتها نیز تنور میگویند. ابو عبید قاسم بن سلام هروي (متوفاي 224 ) در کتاب
به جاي جوشیدن آب (چشمهسار) و جایی که در دل دشت، آب گرد » : صاحب قاموس میگوید .« این آیه، چشمهسار معروفی است
.22 : آمده باشد ( 1) بقره 2
2) آیا او را هجو میکنی در حالی که همتاي او نیستی. پس بدترین هر یک از شما فداي بهترین شود. )
. 3) تفسیر طبري، ج 1، ص 127 )
.40 : 4) هود 11 )
5) این گفته را به امیر مؤمنان نسبت دادهاند. کنایه از موقع ریزش عذاب که هنگام طلوع فجر آغاز شد. )
. 6) تفسیر طبري، ج 12 ، ص 25 )
ص: 169
محلّی که داراي چشمهسارها است) به دامنه کوهی در جانب غربی ) « ذات التنانیر » و ازهري نقل میکند که « (تالاب) تنّور میگویند
جزیرة العرب گفته میشود.
ازهري شعر راعی را شاهد میآورد:
فلمّا علا ذات التنانیر غدوة تکشّف عن برق قلیل صواعقه
«1»
در رابطه با قرائات
طبري، همان گونه که در فقه صاحبنظر و داراي مذهبی مستقل بود، در فن قرائات نیز زیر نظر استادانی بزرگ تربیت یافت و صاحب
را در رابطه با اختلاف قرّاء و بیان حروف مورد اختلاف و جرح و « القرائات و التنزیل » یا « الفصل فی القرائات » اختیار گردید و کتاب
تعدیل آنها به رشته تحریر در آورد و بدین وسیله، کاردانی و مهارت خود را در فنّ قرائات نشان داد. از نظر تلاوت و ترتیل قرآن
نیز کمنظیر بود؛ و این تبحّر و گستردگی اطلاع وي بر قرائات، در سراسر تفسیر وي نمودار است. در حدود 850 قرائت را در ذیل
آیات، مورد بحث و بررسی قرار داده و در برخی موارد پس از نقد و بررسی، قرائت اصح و ارجح را بیان کرده است؛ گرچه احیانا
دچار اشتباه شده است.
هر که ملک (پادشاه) باشد، مالک نیز هست؛ ولی هر که مالک باشد، لزوما » : میگوید « مالک » بر « ملک » مثلا در ترجیح قرائت
ملک نیست. از این گذشته، خداوند در آیه پیش (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ) ملکوت خویش را بر همه عوالم بیان داشته است و اگر
«2» .« مالک بخوانیم موجب تکرار میشود
طبري در اینجا سه اشتباه دارد: اول آنکه هر ملکی (پادشاهی) مالک نیست، و اصولا ملک بودن هیچ دلالتی بر مالک بودن ندارد.
چه بسا ملک با قهر و غلبه سلطه یافته و غاصب باشد. دوم آنکه، ربّ به معناي پروردگار، گستردگی حوزه پروردگاري او را
صفحه 121 از 392
میرساند که به معناي ملک (صاحب سلطه و اختیار) نزدیکتر است تا به معناي مالک (صاحب ملک). سوم آنکه، عالمین مجازا- با
علاقه محلّیت- به معناي ( 1) محمد مرتضی زبیدي، تاج العروس فی شرح القاموس، ج 3، ص 70 . اهل لغت واژه تنور را فارسی و
مورد استعمال در تمامی لغات میدانند. ترجمه شعر چنین است:
هنگام بر آمدن روز که دامنه ذات التنانیر را فرا گرفت، از برقی جهنده ولی کم صاعقه پرده گشود.
ظاهرا از ابري پربرکت و بیزیان سخن میگوید.
. 2) تفسیر طبري، ج 1، ص 50 )
ص: 170
جهانیان است نه جهانها.
را به دو دلیل ترجیح میدهد: اولا، به جهت قرب معطوف علیه « جرّ » قرائت ،«1» «... وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ ...» در آیه وضو
اولویّت دارد. « نصب » بر « جرّ » میباشد، عطف با فاصله خواهد بود؛ لذا « و أیدیکم » (برؤوسکم). در صورت نصب، چون عطف بر
ایجاب مسح میکند، و مفهوم مسح چون فراگیر است (رو و پشت پا را در بر میگیرد) مسح و « رؤوس » ثانیا، در صورت عطف بر
«2» . غسل- هر دو- را شامل میگردد
افاده « باء » عطف شده است و با نادیده گرفتن « برؤوسکم » در اینجا نیز به دو اشتباه بر میخوریم: اول آنکه قرائت نصب، بر محلّ
اشتباه محض است؛ زیرا اساسا عطف با فاصله، جایز نیست. دوم « أیدیکم » مسح فراگیر (تمامی روي پا) میکند و گمان عطف به
آنکه مسح فراگیر هرگز مفهوم غسل را در بر ندارد.
گرایش مذهبی
یاد میکند و « یکی از پیشوایان بزرگ اسلام و فردي مورد اعتماد » ابو عبد اللّه، محمد بن احمد ذهبی (متوفاي 748 ) او را با عنوان
درباره او میگوید:
او را به وثاقت و صداقت لهجه وصف میکند و اضافه میکند: در جود او تشیّع و موالاة «3» « ثقۀ صادق، فیه تشیّع و موالاة لا تضرّ »
.6 : 1) مائده 5 ) «4» . (ارادتمندي نسبت به خاندان نبوّت) یافت میشود که به مقام شامخ وي زیان نمیرساند
.83 - 2) تفسیر طبري، ج 6، ص 87 )
ابن تیمیه، ص 35 « مقدمۀ فی اصول التفسیر » 3) ذهبی، میزان الاعتدال، ج 3، ص 499 ، شماره 7306 . محبّ الدین طبري در پاورقی )
عین عبارت یاد شده را آورده است.
پیوست تاریخ طبري، ) « منتخب ذیل المذیّل » 4) وي تفسیر خود را با ذکر درود بر پیامبر و آل آغاز میکند. ج 1، ص 3 و در کتاب )
علیها » میخواند و از او با پسوند « أمّ أبیها » ج 8، قاهره، 1358 ، ص 6) در بخش متوفّیان سال 11 ، حضرت فاطمه علیها السّلام را
علیه » یاد میکند و همچنین در همان صفحه نام امیر مؤمنان علی و امام باقر و امام صادق علیهم السّلام را هر کدام با پسوند « السلام
میآورد (شیوه معمول نزد اهل تشیّع). « السلام
میداند و « بنو جریر » تشیّع خود را اصیل و بر گرفته از خاندان « محمد بن عباس خوارزمی آملی » از این رو میبینیم فرزند خواهر او
در این باره چنین میسراید:
بآمل مولدي و بنو جریر فأخوالی و یحکی المرء خاله »
فها أنا رافضی عن تراث و غیري رافضی عن کلاله؛
زادگاهم شهر آمل و فرزندان جریر- که برگزیده آنان ابو جعفر محمد بن جریر طبري است- داییهاي من (ادامه پاورقی در صفحه
صفحه 122 از 392
بعد)
ص: 171
وي درباره حدیث غدیر، تألیفی در دو مجلد دارد که روایات و طرق و أسناد حدیث غدیر را در آن گرد آورده است. تألیفی دیگر
که یکی از بزرگترین فضایل امیر مؤمنان علی علیه السّلام محسوب میشود دارد و در آن، تمامی «1» « طیر مشوي » نیز درباره حدیث
«2» . طرق و اسناد این حدیث را جمعآوري کرده است
نوشت که میگفت: این «3» را در پی تکذیب یکی از مشایخ بغداد « احادیث غدیر خم » طبري، کتاب » : یاقوت حموي میگوید
حدیث دروغ است؛ زیرا علی علیه السّلام در آن هنگام در یمن به سر میبرده است. ابو جعفر طبري پس از شنیدن این گفتار به
نوشتن کتاب یاد شده همّت گماشت. او در این کتاب، ابتدا فضایل امیر مؤمنان را یاد میکند؛ سپس به گردآوري طرق و اسناد
موقعی که این کتاب را نوشت گروه زیادي از شیعیان بغداد گرد او آمدند تا نوشته او » : حدیث غدیر پرداخته است. یاقوت میگوید
را استماع کنند ... براي متهم نشدن به رافضی بودن، صفحاتی در فضائل شیخین بر آن افزود. سپس با درخواست عباسیان رسالهاي
.«4» « در فضائل عباس نگاشت که از این کار خسته شد و دیگر به این گونه درخواستها پاسخ نداد
ادامه پاورقی از صفحه قبل) «5» .« چون وي متهم به تشیّع بود، از بیم گستاخی عامّه، او را در شب به خاك سپردند » : یاقوت میگوید
.« هستند و هرکس نمودي از دایی خود است. از این رو تشیّع من ریشهدار و دیگران تشیع را از کناره دریافت کردهاند
یاقوت حموي او را تکذیب میکند و معتقد است ابو جعفر طبري، رافضی (شیعه تندرو) نیست؛ و میگوید:
.« پیروان مذهب حنبلی بر او حساد ورزیده و او را به تشیّع متّهم ساختهاند و خوارزمی آن را مغتنم شمرده و به آن افتخار کرده است »
. معجم البلدان، ج 1، ص 57
1) روزي براي پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مرغ بریانی آوردند. حضرت از خداوند درخواست کرد تا بهترین و دوستداشتنیترین )
بندگان خود را بفرستد تا با وي در خوردن آن مرغ همراهی کند. علی علیه السّلام به در خانه آمد و رخصت گرفته، داخل شد و با
دعوت حضرت با او به خوردن مرغ مشغول گردید. این حدیث، داراي سندهاي صحیح و در کتب معتبر نقل شده است. ر. ك:
. فیروزآبادي، فضائل الخمسه، ج 2، ص 189
. 2) ابن کثیر، البدایۀ و النهایۀ، ج 11 ، ص 147 )
3) ابن عساکر نام او را ابوبکر بن ابی داوود سجستانی یاد میکند. ر. ك: مقدمه تاریخ طبري، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، )
. ص 19
. 4) معجم الأدباء، ج 5، ص 269 )
. 5) همان، ص 242 )
ص: 172
او برخلاف حنبلیان خدا را از صفات جسمانی منزّه میدانست؛ از این رو با وي به ستیز برخاستند و تهمتهاي نارواي فراوان به وي
بستند.
نزد او آمده، مسائلی از وي پرسیدند؛ از جمله درباره معناي آیه «1» - گروهی از مشایخ حنبلی- پس از بازگشت وي از طبرستان
که معتقد بودند یعنی خداوند بر سریر عرش لمیده است! از او سؤال کردند. گفت: «2» الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوي »
چنین چیزي محال است و این شعر را خواند:
سبحان من لیس له أنیس و لا له فی عرشه جلیس
حنبلیان و اهل حدیث با شنیدن این سخن به او هجوم آورده، قلمدانهاي خود را به او پرتاب کردند؛ و میگویند هزارها نفر گرد «3»
صفحه 123 از 392
آمدند و وي فرار کرد و به خانه خود پناه برد، خانهاش را سنگباران کردند؛ چنانکه انبوه سنگها همچون تلّی در جلوي خانه، راه را
بر او بست و او در خانه زندانی شد. آنگاه عمّال حکومت دخالت کردند و دستور دادند سنگها را بردارند و مردم را متفرّق سازند.
«4»
با این وصف، گاه میبینیم در تفسیرش گزارشی دارد که پیوند او را با اهل بیت زیر سؤال میبرد. شاید تحت تأثیر محیط آن روز
قرار گرفته باشد؛ بویژه به این دلیل که تفسیر وي در آن هنگام مورد توجّه عموم بود و بهترین تفسیري بود که در آن عهد عرضه
«5» . شد و مورد استقبال همگان قرار گرفت
به هر تقدیر، گاه در این تفسیر با ارزش به این نارواییها بر میخوریم؛ از جمله، صاحب این تفسیر، در ذیل آیه مودّت میکوشد تا
( پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از قبیله خود ( 1 » : را به بستگان فامیلی پیامبر (قریش) تفسیر کند و میگوید «6» إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی »
خطّه مازندران از روز نخست مهد تشیع بوده است. لذا خواستند طبري را در این بازگشت آزمایش کنند.
.5 : 2) طه 20 )
3) منزّه است خداوندي که همرازي ندارد و هرگز بر عرش نشستی ندارد (نمینشیند). )
. 4) معجم الادباء، ج 5، ص 253 )
350 ) در ماوراء النهر - 5) گواه سرعت رواج این تفسیر، رسیدن آن در زمانی کوتاه، به درگاه سلطان منصور بن نوح سامانی ( 365 )
. (بلخ و بخارا) و صدور دستور ترجمه آن به فارسی است. ر. ك: همین کتاب، ج 1، ص 144
.23 : 6) شوري 42 )
ص: 173
درخواست میکند تا به جهت همبستگی فامیلی که با آنان دارد، او را حمایت کنند و مورد مهر و محبّت قرار دهند و آنان « قریش »
یعنی دوستی خود را به علّت قرابت و « المودة فی القربی » . گرچه دعوت او را نپذیرفتند، نمیبایست پیوند خود را با او نادیده بگیرند
.« پیوندي که با من دارید نگاه دارید و حرمت نهید
طبري این وجه را ترجیح داده و بهترین وجه دانسته است؛ ولی از دو نکته مهمّ غفلت ورزیده است: نخست آنکه در این آیه، دوست
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ؛ از شما پاداشی » : داشتن خویشاوندان پیامبر، به عنوان اجر رسالت مطرح گردیده است
که این هم نیز در جهت مصلحت خود امّت است. «1» « نمیخواهم جز دوستی با بستگان [نزدیک من
ناگفته روشن است که پاداش رسالت از کسانی درخواست میشود که رسالت شخص را به عنوان یک عمل انجام شده باارزش
پذیرفته باشند؛ نه آنکه عمل او را سبب ویرانی و تباهی اسباب شوکت خود بدانند! دیگر آنکه- پیامبر دستور گرفته است که هرگز
لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ » : با مشرکان و دشمنان خدا از در دوستی درنیاید و دست دوستی به سوي آنان دراز نکند
«2» .« إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ
را مصدر گرفته است؛ یعنی در جهت همبستگی و نزدیکی؛ و میگوید: اگر « قربی » در آیه استناد کرده و « فی » طبري به موقعیّت
.« إلّا مودّة القربی » : نیاز نبود و باید میگفت « فی » مقصود بستگان نزدیک پیامبر بودند، به حرف
زمخشري- که استاد شناخته شده ادب عربی است- در «3» ! کاش این استدلال را نمیکرد تا به ضعف توان ادبی متهم نمیگردید
محلّ و ظرف مودّت قرار گرفتهاند؛ چنانکه « قربی » این تعبیر، مبالغه در امر را میرساند؛ بدین میماند که » : این باره میگوید
میگویی: مرا در خاندان فلان، جایی براي دوستی هست و در این ( 1) به اتفاق مفسّرین، مقصود اهل بیت و عترت طاهرهاند چنانکه
قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ » در حدیث ثقلین به آن تصریح شده است. به علاوه، این درخواست در جهت مصلحت خود امّت است
: سبأ 34 .« لَکُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ
صفحه 124 از 392
47 ؛ زیرا تداوم هدایت پس از پایان دوران رسالت، تنها بر دست عترت انجام میگیرد و آنان هستند که کشتی نجات امت را براي
همیشه هدایت میکنند.
.1 : 2) ممتحنه 60 )
.17 - 3) تفسیر طبري، ج 25 ، ص 15 )
ص: 174
.« خاندان مرا میل و رغبتی هست؛ یعنی این خاندان را جایگاه محبّت و دوستی خود قرار دادهاي
پس از نزول آیه، مسلمانان از پیامبر پرسیدند: أقرباء تو که خداوند دوستی با آنان را بر ما فرض کرده است، » : زمخشري میگوید
خداوند، زمخشري را با جهت این «1» . روایات دیگري از این قبیل نیز میآورد .« کیانند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان
موضعگیري درست و عالمانه پاداش خیر دهد.
حدیث مفصّلی از مولا امیر مؤمنان علیه السّلام از طریق محمد بن اسحاق، تاریخ نگار «2» « وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » نیز در ذیل آیه
نقل میکند؛ بدین مضمون که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله دستور داد تا غذایی فراهم شود و تمامی «3» ، بزرگ صدر اسلام
خویشاوندان خود را دعوت کرد. در آن جمع همه فرزندان و نوادگان هاشم و عبد المطلب حضور یافتند.
بهترین تحفه را براي شما آوردهام؛ آنکه به خدا شرك نورزید و تنها او را بپرستید؛ و هر که از شما در اجابت » : آنگاه به آنان فرمود
این سخن را تکرار کرد ولی هیچیک .« دعوت پیشی گیرد و مرا در این امر یاري کند، وصیّ و جانشین و وزیر من خواهد بود
حال که » : جوابی ندادند و هر بار علی علیه السّلام از جا بر میخواست و لبّیک میگفت. در نهایت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود
ابو لهب و دیگران .« چنین است، بدانید که علی، خلیفه و جانشین من خواهد بود و از هم اکنون مطیع و فرمانبردار وي باشید
...» : برخاستند و با تمسخر به ابوطالب گفتند: از هم اکنون تو را دستور داده تا فرمانبردار فرزندت باشی! عبارت حدیث چنین است
فأیّکم یوازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم ...؛ کدامیک از شما مرا در این امر یاري میکند تا برادر
أنا یا نبیّ » : و پس از آنکه همگی سکوت کردند و چیزي بر لب نیاوردند، علی برخاست و عرض کرد «؟ و وصی و خلیفه من باشد
إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و » : آنگاه پیامبر فرمود .« اللّه أکون وزیرك علیه؛ من، اي پیامبر خدا یاور تو میباشم
. 1) زمخشري، الکشّاف، ج 4، ص 219 و 220 ) .« أطیعوا؛ این- علی- برادر و وصی و خلیفه من است؛ از او فرمانبرداري کنید
.214 : 2) شعراء 26 )
.(85 - 3) یگانه سیرهنویس مورد اعتماد همگان، ( 151 )
ص: 175
ولی در تفسیر آن را با ابهام آورده است؛ بدین «1» ؛ طبري این حدیث را به طور کامل با همین عبارات در تاریخش آورده است
إنّ هذا أخی و » : و گفته اخیر پیامبر را چنین آورده است .« فأیّکم یوازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی و کذا و کذا » : گونه
«2» .« کذا و کذا فاسمعوا له و أطیعوا
اکنون این سؤال مطرح است که چرا طبري در تاریخ آشکارا واقعیت را گزارش کرده ولی در تفسیر، راه ابهامگویی را پیموده
است؟ همان است که قبلا اشاره شد.
تفسیر وي محطّ نظر همگان و عامّه مردم بوده و از غوغاگران نادان هراس داشته است؛ ولی این ویژگی در تاریخش وجود نداشته و
نوشته دکتر حسین هیکل نیز دیده میشود. در چاپ اوّل « حیاة محمّد » توانسته است آزادانه گزارش کند! این پدیده ناگوار در کتاب
خود را از دست غوغاگران بیخرد رهانیده « کذا و کذا » به طور صریح حادثه فوق را گزارش کرده ولی در چاپهاي بعد با گفتن
است! امروزه این گونه حاکمیت تعصّب کور شگفتآور است!
صفحه 125 از 392
منابع تفسیري طبري
او قرآن را کلمه به کلمه تفسیر و اقوال » : یاقوت حموي در شرح حال وي وصف کاملی از تفسیر او به دست میدهد و میگوید
صحابه و تابعان و اتباع تابعان را فراهم نموده و از سخنان بزرگان نحو و ادب کوفیان و بصریان بهره گرفته است و نیز متعرض
اختلاف قرائات گردیده و در شؤون مختلف قرآن سخن گفته و در ردّ و نقض سخن اهل کلام قدم نهاده و بدین شیوه تا آخر قرآن
را تفسیر کرده است و در این راه چنان دقت کرده و در جمعآوري اقوال و آراء سلف، آگاهی و دانش از خود نشان داده است که
هیچکس یاراي مقابله با او را ندارد. از کتابهاي تفسیري که تا آن زمان گرد آمده بود کاملا بهره گرفته است. از پنج طریق به ابن
عباس سند دارد. به سعید بن جبیر از دو طریق و به مجاهد از سه طریق و گاهی بیشتر، به قتاده از سه طریق، به حسن بصري از سه
طریق، به عکرمه از سه طریق، به ضحّاك از دو طریق و به عبد اللّه بن مسعود از یک طریق. از تفسیر عبد الرحمان بن زید بن اسلم و
1) تاریخ طبري، ج 2، ص 321 ، مصر 1971 و ص 63 ، قاهره، 1358 ق/ 1939 م. )
. 2) تفسیر طبري، ج 19 ، ص 75 )
ص: 176
تفسیر ابن جریج و تفسیر مقاتل بن حیّان نیز سود برده است؛ جز احادیث مشهوري که از دیگر مفسران و محدثان گرفته است. از
اضافه بر آن، از «1» .« کتابهاي ادبی مانند کتاب کسائی و کتاب فرّاء و اخفش و ابو علی قطرب نیز هنگام ضرورت بهره گرفته است
کتاب ابو حمزه ثمالی در تفسیر و کتاب عبد الرزاق صنعانی و دیگر کتب تفسیري پیش از خود، جز آنچه فاقد اعتبار دانسته، استفاده
283 ) به پایان رسانیده است، - فراوان کرده است. به گفته یاقوت حموي این تفسیر پر حجم و پر محتوا را در مدت هفت سال ( 290
که از پشتکار و عمل بیوقفه او حکایت میکند. بدین سبب امروزه و براي همیشه جامعترین پشتوانه تفسیري و حاوي آراء و اقوال
قدما شمرده میشود و به همین جهت تا این اندازه و تا حدودي گسترده و همه جانبه درباره آن سخن گفتیم البته که این شایستگی
را داشت.
10 . تفسیر عیاشی
اشاره
ابو النضر، محمد بن مسعود بن عیّاش سلمی سمرقندي (متوفاي 320 ) از محدّثان بزرگ به شمار میرود. او نزد گروهی از مشایخ
کوفه و بغداد و قم حدیث فراوان آموخت. خانه او جایگاه بحث و دانش و محلّ رفت و آمد پویندگان علم حدیث بود؛ چنانکه در
آنجا برخی مینوشتند؛ برخی مقابله میکردند؛ برخی میخواندند و برخی به نقد و بررسی میپرداختند. وي تمامی مبلغ سیصد هزار
دیناري را که به ارث برده بود، در راه تحصیل علم و نشر آن صرف نمود. میگویند: او در شرق بلاد اسلامی بیشترین بهره را از
علم و ادب و فضل و بینش و بزرگواري داشت. وي دو نشست داشت؛ یکی براي خواص و دیگري براي عامّه مردم. ابن ندیم
او از قبیله بنی تمیم است و از فقهاي شیعه امامیّه و در فزونی دانش، یگانه روزگار خویش بود و کتابهاي وي در نواحی » : میگوید
خراسان منزلتی رفیع داشت.
او شیخ ابو عمرو محمد بن عمر بن عبد العزیز کشّی- صاحب کتاب رجال- میباشد. بیش از دویست کتاب و رساله نوشته است.
وي در جوانی عامّی مذهب بود؛ سپس به تشیّع گروید و در خدمت به اسلام کمر همّت بست و با کثرت تألیفات ( 1) معجم الأدباء،
. ج 5، ص 256 و 257
صفحه 126 از 392
ص: 177
و فزونی دانش خویش خدمات شایانی به اسلام نمود.
عیّاشی تفسیر نفیسی دارد که سخن راستان (ائمه اطهار علیهم السّلام) را در آن گرد آورده و بسیار ارزنده و سودمند است. روایات
را با سند و در کمال دقت و اعتبار آورده است و تا پایان قرآن را در بر گرفته است؛ امّا این تفسیر به طور کامل به ما نرسیده است.
برخی نیز از روي غفلت سندهاي آن را حذف کرده و تنها به اولین راوي حدیث از امام اکتفا کردهاند و براي این کار نارواي خود،
عذر ناموجّهی ارائه کردهاند؛ بدین مضمون که چون در این دیار کسی را نیافتیم که داراي سماع و اجازه از مؤلف باشد، از این رو
سندهاي آن را حذف کردیم. علّامه مجلسی میفرماید:
عذر بدتر از گناه همین است.
از این تفسیر تنها قسمت اول وجود دارد؛ تا پایان سوره کهف و قسمت دیگر مفقود شده است و هم اکنون میتوان اندکی از بخش
مفقود شده را در منقولات متقدّمین از کتاب وي که نسخه کامل نزد آنان وجود داشته است یافت؛ از جمله حاکم حسکانی
که بوفور از تفسیر کامل عیاشی (تا آخر قرآن) نقل میکند. وي از بزرگان قرن پنجم و شیخ « شواهد التنزیل » نیشابوري در کتاب
است. علامه طبرسی در تفسیرش- با یک واسطه- از حاکم حسکانی روایات زیادي « مجمع البیان » مشایخ علّامه طبرسی صاحب
«1» . بسیاري از سندهاي از بین رفته، یافت میشود « شواهد التنزیل » آورده است. عمده آنکه در کتاب
عن سلام بن المستنیر عن أبی جعفر علیه السّلام قال » : ذیل سوره بقره چنین آورده است «2» به عنوان نمونه در حدیث شماره 485
أبو النضر العیاشی عن حمدویه عن محمد » : ج 1، ص 104 ) سلسله راویان پیش از وي چنین آمده است ) « شواهد التنزیل » که در «...
«... بن الحسین بن الخطاب عن الحسن بن محبوب عن أبی جعفر الأحول عن سلام بن المستنیر
« شواهد التنزیل » که در «... عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال » : نیز در حدیث شماره 486 ذیل سوره بقره آورده است
أبو النضر ( 1) ر. ك: مقدمه تفسیر عیاشی. تهرانی، الذریعه، ج 4، ص 295 . شیخ عباس قمی، الکنی و الألقاب، » : بدین صورت است
. ج 2، ص 490
. 2) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 148 )
ص: 178
.«... العیاشی عن جعفر بن أحمد عن حمران و العمرکی عن العبیدي عن یونس عن أیوب بن حرّ عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه
در حالی که «... عن الأصبغ ابن نباته عن علی علیه السّلام » : را چنین آغاز کرده است «1» حدیث شماره 177 ذیل سوره آل عمران
بدین صورت است: « شواهد التنزیل » در
أبو النضر العیاشی عن محمد بن نصیر عن أحمد بن محمد بن عیسی عن الحسین ابن سعید عن بعض اصحابنا عن محمد بن زریع »
.«... عن الأصبغ بن نباته
از روي این موارد میتوان سلسله اسناد روایات دیگري را که راوي اول آنها یکی است به دست آورد.
روش وي در تفسیر
عیاشی آیات را همراه با احادیث منقول از اهل بیت علیهم السّلام آورده است؛ چه در تفسیر و چه در تأویل آیات؛ و بدون جرح و
تعدیل گذشته است و نقد و بررسی آن را بعهده سند ذکر شده همراه روایت که با کمال تأسف حذف گردیدهاند وا گذاشته است؛
و در ضمن، به برخی از قرائات نادر منسوب به ائمه که در کتابهاي دیگر با سندهاي ضعیف آورده شده و یا مرسل و فاقد حجّیّتند
اشاره کرده است. باید توجه کرد که هیچ لفظ و کلمه و حتی اعراب و حرکات قرآن بدون تواتر قابل اثبات نیست؛ و این مسأله
صفحه 127 از 392
با ذکر روایتی، به امام «2» « حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ » مورد اجماع امّت است؛ مثلا در خصوص آیه
حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی و صلاة العصر و قوموا للّه » : باقر علیه السّلام نسبت میدهد که چنین قرائت کرده است
«3» . آنگاه فرموده است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز چنین قرائت میکرد. مقصود از صلاة وسطی نماز ظهر است « قانتین
در این باره- که مقصود از صلاة نماز ظهر است- روایات دیگري آورده و در پایان، روایتی را در تأویل آیه آورده است. بدین
« قوموا للّه قانتین » مضمون که نمازهاي پنجگانه که محافظت بر آنها واجب است، پیامبر و علی و فاطمه و دو فرزندشان و مقصود از
. 1) همان، ص 212 ) «4» . به اطاعت ائمه برخاستن است
.238 : 2) بقره 2 )
. 3) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 127 ، شماره 415 )
.416 - 4) همان، ص 127 و 128 ، ش 421 )
ص: 179
از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که مقصود، سوره حمد است؛ سپس به تأویل آیه «1» « السبع المثانی » همچنین درباره
در حدیث » : را به امامان معصوم تأویل میکند و میافزاید « السبع المثانی » میپردازد و روایاتی میآورد که ناظر به بطن آیه است و
.« [مرسل و مرفوع چنین آمده است که ظاهر آیه، سوره حمد است ولی باطن آیه فرزند فرزند است و هفتمین آنان امام قائم است
«2»
در اینجا روایات درهم و نامفهومی آورده است که طبق هیچ ضابطهاي قابل درك نیست؛ و در جاي خود یادآور شدیم: شرط
صحت تأویل و پی بردن به بطن آیه، هماهنگی میان ظاهر و باطن است؛ به گونهاي که تأویل یا بطن آیه، مفهومی فراگیر باشد که
از دل آیه بیرون آورده شود، که این ویژگی در روایات یاد شده وجود ندارد.
و اللّه العالم.
11 . تفسیر ابن ابی حاتم رازي
عبد الرحمان بن محمد بن ادریس حنظلی رازي؛ کنیهاش ابو محمد و معروف به ابن ابی حاتم است. خانواده وي اصالتا اصفهانی
بوده و سپس به ري مهاجرت کردهاند.
در سال 240 زاده شد و در سال 327 - در سنّ 87 سالگی- در شهر ري درگذشت و همانجا مدفون گردید. وي در سایه پدري
در کودکی قرآن را حفظ کردم. پدرم مرا واداشت تا قبل از اشتغال به علم » : دانشدوست پرورش یافت. ابن ابی حاتم میگوید
او سفرهاي .« حدیث به فراگیري قرآن بپردازم و با دستور او قرآن را نزد فضل بن شاذان فرا گرفتم سپس به فراگیري حدیث پرداختم
علمی فراوانی کرده است.
در سال 255 پیش از رسیدن به سنّ بلوغ همراه پدرم روانه خانه خدا شدیم. هنگام رسیدن به ذو الحلیفه (مسجد شجره: » : میگوید
میقات اهل مدینه) محتلم شدم، پدرم خرسند گردید که موفّق به گزاردن حجّۀ الاسلام گردیدم و در مکه از محمد بن عبد الرحمان
.« مقري بهره بردم
وي در سفر دیگرش به مکه در سال 260 از محمد بن حماد تهرانی نیز دانش آموخت. در سال 262 به کشورهاي خلیج و مصر و
.87 : 1) حجر 15 ) شام سفر کرد و در سال 264
. 2) تفسیر عیاشی، ج 2، ص 250 )
ص: 180
صفحه 128 از 392
رهسپار اصفهان گردید و به خدمت یونس بن حبیب رسید. وي در طلب دانش رنجها برد و شاگردانی برجسته- مانند ابن حیّان
(متوفاي 354 )، ابن عدي (متوفاي 365 )، ابن حبّان (متوفاي 369 )، قاضی میانهجی (متوفاي 375 )، حاکم نیشابوري (متوفاي 378 ) و
وي، علم پدر و ابو زرعه را فرا گرفت و دریایی از علم و » : ابن منده (متوفاي 395 )- پرورد. ابویعلی خلیلی در وصف او میگوید
«1» .« معرفت بود. در علم فقه و معرفۀ الرجال و شناخت اقوال و آراء مختلفه صحابه و تابعان و علماي بلاد [نیز] سرآمد بود
او تفسیر خود را بر اساس آثار رسیده از صحابه و تابعان بنا نهاد و کمال دقّت را در اسناد و منابع روایی خود به خرج داد و تا آنجا
که توانست در به دست آوردن روایات صحیح کوشید؛ از این رو تفسیر وي مورد توجّه همگان قرار گرفت.
در این تفسیر روایات معتبري یافت میشود که آنها را در جاي دیگري نمیتوان یافت. ابن ابی حاتم، محتواي تفاسیر پیش از خود
را- از جمله، تفسیرهاي سعید بن جبیر و مقاتل بن حیّان و غیره- در درون تفسیرش جاي داد و اگر او نبود، این آثار از میان رفته
بود. تفسر او را منبع سرشار و قابل اعتمادي براي مفسران پس از وي- در همه ادوار- دانستهاند.
بغوي (متوفاي 516 ) و ابن کثیر (متوفاي 774 ) و دیگران در تفاسیر خود، از وي بهره فراوان بردهاند. جلال الدین سیوطی (متوفاي
.« تلخیص کردهام « الدر المنثور » تفسیر او را در » : 911 ) میگوید
کوشیدم تا این تفسیر را با صحیحترین آثار سلف صالح فراهم سازم. نخست آثار » : او در وصف و بیان روش تفسیر خود میگوید
منقول از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را جداگانه آوردم و کسی را با او همراه نساختم. سپس به تفاسیر منقول از بزرگان صحابه
.« پرداختم و در پی آن، تفاسیر تابعان را آوردم و موارد وفاق و اختلاف آنان را یادآور شدم
وي در تفسیر هر آیه، به روایات مأثور (منقول) پیرامون هر یک پرداخته و در ( 1) ر. ك: سمعانی، الانساب، ج 2، ص 279 . تذکرة
الحفاظ ذهبی، ج 3، ص 829 . سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج 13 ، ص 247 . البدایۀ و النهایۀ، ج 11 ، ص 191 . اخبار اصبهان، ج 2، ص
90 و جز آن.
ص: 181
و ... آنها را مطرح کرده و اقوال را به گونهاي منظم و جدا از هم « وجه سوم » ،« وجه دوم » صورت اختلاف متن، تحت عنوانهاي
آورده است.
او هرگز به مسائل جنبی نپرداخته است و لذا تفسیر وي تفسیري کاملا مبتنی بر نصوص وارده میباشد و چیزي با آن آمیخته نشده
است. از این رو در این تفسیر به طور پراکنده تنها آیاتی که درباره آنها روایاتی نقل شده تفسیر شده است.
این تفسیر به طور کامل یافت نشد؛ تنها مقداري از ابتداي سوره فاتحه تا آخر سوره رعد، و از سوره مؤمنون تا پایان سوره عنکبوت
از آن به دست آمد و بقیه آن از تفاسیري که از وي نقل کردهاند تکمیل شد و با ملحقات در چهارده جلد، مکررا به چاپ رسید و
در سال 1419 ق/ 1999 به چاپ دوم رسید.
الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمد خاتم الأنبیاء و علی آله » : او تفسیر خود را- پس از تسمیه- چنین آغاز میکند
و روشن است که این شیوه، شیوه ارادتمندان به خاندان نبوّت است. «... أجمعین
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ » در ضمن تفسیر نیز به مواردي برخورد میکنیم که به دیدگاه مکتب تشیّع نزدیکتر است؛ از جمله در ذیل آیه
از پیامبر » : از کعب بن عجره- به دو طریق- چنین روایت میکند «1» « یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً
اللّهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد؛ کما صلّیت علی إبراهیم و علی آل » : پرسیدیم: چگونه بر تو درود بفرستیم؟ فرمود: بگویید
«2» .« إبراهیم. إنّک حمید مجید. و بارك علی محمّد و آل محمّد، کما بارکت علی إبراهیم و آل إبراهیم. إنّک حمید مجید
از ابو سعید خدري روایت میکند که پیامبر ،«3» « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » در ذیل آیه
این آیه درباره پنج تن نازل گردید: » : فرمود
صفحه 129 از 392
.« من، علی، فاطمه، حسن و حسین
از عایشه نیز روایت میکند که: روزي پیامبر؛ در حالی که ملحفهاي از پشم سیاه بافته شده بر خود پوشیده بود بیرون آمد؛ در این
.56 : موقع حسن و حسین وارد شدند. ( 1) احزاب 33
. 2) تفسیر ابن ابی حاتم، ج 10 ، ص 3151 )
.33 : 3) احزاب 33 )
ص: 182
پیامبر آنان را در زیر ملحفه خود گذاشت. سپس علی آمد؛ او را نیز در زیر ملحفه جا داد. آنگاه این آیه را تلاوت فرمود.
از واثلۀ بن أسقع نیز روایت میکند که: پیامبر بر دخترش فاطمه وارد شد. حسن و حسین و علی نیز همراه او وارد شدند. آنگاه پیامبر
علی و فاطمه را پیش روي خود نشاند و حسنین را بر زانوهاي خود؛ و پارچهاي را که با خود داشت بر همه افکند و این آیه را
تلاوت فرمود.
پیامبر بر سکو (بهار خواب) خانه آرمیده بود و روانداز بافت خیبري بر خود افکنده بود. در این » : از امّ سلمه هم روایت میکند که
موقع فاطمه وارد شد. دیگی در دست داشت که در آن قرمه گوشت با آرد پخته بود. پیامبر او را فرا خواند و گفت:
شوهرت و دو فرزندت حسن و حسین را نیز فراخوان. فاطمه آنان را فراخواند و پیامبر با آنان به خوردن غذا مشغول بود که آیه
تطهیر نازل گردید. در این هنگام پیامبر گوشه عباي خود را بر آنان افکند و سپس دست از زیر روپوش در آورد و به طرف آسمان
بالا برد و گفت: خداوندا، اینان اهل بیت و بستگان ویژه من هستند.
من، به منظور » : ام سلمه میگوید .« هر گونه پلیدي را از آنان دور ساز و آنان را پاك و پاکیزه دار، و این سخن را سه بار تکرار کرد
.« شمول آیه تطهیر سر خود را زیر عبا بردم و عرض کردم: یا رسول اللّه، من با شما هستم؟ دوبار فرمود: تو نیک هستی
از قتاده نیز آورده است که اهل بیت در این آیه، اهل بیتی هستند که خداوند آنان را از هر بدي پاك گردانیده و به رحمت و
ما اهل بیتی هستیم که خداوند آنان را » : عنایت خود اختصاص داده است و ضحّاك بن مزاحم میگوید: پیامبر همواره میفرمود
«1» .« پاك گردانیده است و شجره نبوّت و موضع رسالت و جایگاه آمد و شد ملائکه و خانه رحمت و معدن علم هستیم
«3» . را درباره علی علیه السّلام آورده است « و یکون خلیفتی فی أهلی » روایت «2» « وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » در ذیل آیه
.3131 - نیز یگانه شاخصه عقیدتی مکتب تشیع ( 1) تفسیر ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3133 «4» « وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ » در ذیل آیه
.214 : 2) شعراء 26 )
. 3) تفسیر ابن ابی حاتم، ج 9، ص 2826 و 2827 )
.219 : 4) شعراء 26 )
ص: 183
(ناآلودگی نیاکان معصومین) را مطرح میسازد و به دو طریق از ابن عباس- در تأویل آیه- روایت میکند که پیامبر صلّی اللّه علیه
«1» .« و آله پیوسته در أصلاب انبیا جا به جا میشد تا مادر او را زائید
سیوطی از طریق ابن ابی عمر و بزّاز و طبرانی و ابن مردویه و بیهقی از طریق مجاهد همین تأویل را نقل میکند و از طریق ابن
من » : مردویه از ابن عباس روایت میکند که از پیامبر پرسیدم: وقتی آدم در بهشت بود، تو کجا بودي؟ حضرت تبسّمی کرد و فرمود
در صلب آدم و سپس در صلب نوح و ابراهیم بودم و هرگز پدران و مادران من- در همه ادوار- از راه زنا به هم نزدیک نشدهاند و
همواره خداوند مرا از صلبی پاك به رحمی پاك، مصفّی و مهذّب منتقل ساخته و هرگاه انشعابی در سلسله آباء من رخ میداد، من
«2» .« در بهترین و پاکترین شعبه قرار میگرفتم
صفحه 130 از 392
و شاید به آن دست نیافته است و این، «3» طبري با آنکه هم عصر ابن ابی حاتم بوده، هیچیک از این روایات را در تفسیرش نیاورده
برتري ابن ابی حاتم و گستردگی اطلاعات وي را میرساند!
12 . تفسیر قمی
اشاره
ابو الحسن، علی بن ابراهیم بن هاشم قمی (متوفاي 329 ) از مشایخ بزرگ حدیث و یکی از مشایخ ثقۀ الاسلام کلینی بود. به کثرت
ثقه، ضابط؛ مورد » : تألیف و فزونی دانش شهرت دارد و مورد اعتماد اعلام و بزرگان اهل حدیث است. نجاشی درباره وي میگوید
روایات او تنها در کتب اربعه به هفت هزار و صد و چهل حدیث میرسد که بیشتر آن (شش هزار و .« اعتماد و راست عقیده است
که او نیز ثقه و ضابط و مورد اعتماد بود و اول کسی بود که از کوفه رهسپار «4» دویست و چهارده مورد) از طریق پدرش میباشد
. قم گردید و در آنجا به نشر حدیث پرداخت. این پدر و پسر در ( 1) تفسیر ابن ابی حاتم، ج 9، ص 2828 ، شماره 16029
. 2) الدر المنثور، ج 5، ص 98 )
3) ر. ك: تفسیر طبري، ج 19 ، ص 76 و 77 . طبري سه وجه در تأویل آیه میآورد- جز وجه یاد شده- و در پایان ترجیح میدهد )
که مقصود، نشست و برخاست در جمع نمازگزاران است.
. 4) خویی، معجم رجال الحدیث، ج 11 ، ص 194 )
ص: 184
نشر آثار معصومین در دوران حضور و غیبت صغري سهم بسزایی داشتند و خدمات ارزنده و قابل ستایشی انجام دادند. هر دو-
بویژه پسر- تألیفات و رسالههاي فراوان در رشتههاي مختلف علوم اسلامی، اعم از فقه، تفسیر، اصول معارف، مغازي، فضائل و
مناقب از خود به یادگار نهادهاند. همگی گفتهاند که علی بن ابراهیم کتابی در تفسیر داشته است؛ ولی در اینکه آیا این تفسیر که
اکنون بدو منتسب و به نام او شهرت یافته، همان تفسیر است یا نه، جاي تردید میباشد و شواهدي در دست است که این تفسیر
حدّثنی أبو » : موجود، از شخص دیگري است و به نام او شهرت یافته است. علت آن نیز روشن نیست! این تفسیر چنین آغاز میشود
حدثنی » قائل .«... الفضل العباس بن محمد بن القاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر علیه السّلام قال: حدّثنا أبو الحسن علی بن ابراهیم
نامشخص است. «...
علّامه معاصر، سید موسی زنجانی، احتمال میدهد که وي، علی بن حاتم بن ابی حاتم قزوینی باشد که همواره از ضعفا (راویان
میزان اعتبار ابوالفضل «1» . ضعیف و غیر موثّق) روایت میکند و آنان قریب 25 نفرند که همگی در اسناد این تفسیر قرار گرفتهاند
علوي در کتب رجالیّه مهمل است و شناخته شده نیست. احتمال میرود یکی از شاگردان علی بن ابراهیم باشد که اصل تفسیر را از
او فرا گرفته و از اوایل سوره آل عمران، از تفسیر ابو الجارود بهره گرفته و براي تکمیل، تفسیر علی بن ابراهیم را هم به آن در
آمیخته است. او از دیگران نیز بهره جسته و از این راه، بر تفسیر خود افزوده است.
باري، این تفسیر که به صورت کنونی در آمده است آمیختهاي است از تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر ابو الجارود زیدي مذهب و
روایات دیگران. لذا انتساب آن به علی بن ابراهیم قمی ارزش سندي ندارد.
محقّق تهرانی احتمال میدهد که این ابو الفضل علوي همان شخص مدفون در طبرستان (مازندران) باشد که به عباس بن محمد
اعرابی مشهور است که در آنجا اولاد و احفاد فراوان دارد. میگویند: در آن زمان خطّه مازندران جولانگاه پیروان ( 1) شفاها از
محضر ایشان استفاده کردهام.
صفحه 131 از 392
ص: 185
مذهب زیدي بوده و این عباس علوي براي هدایت آنان به راه راست رهسپار آن دیار گشته و براي جلب خاطر آنان، تفسیر ابو
«1» . الجارود (یکی از رؤساي زیدیّه) را بر آن افزوده است
به هر تقدیر، این تفسیر هم اکنون- از دیدگاه محققان جهان تشیّع- فاقد اعتبار است و از روز نخست نیز مورد توجّه بزرگانی
را نگاشت، قرار نگرفت. « تفسیر تبیان » همچون کلینی- که شاگرد وي محسوب میشود- و نیز شیخ طوسی که نزدیک به عصر او
حتی یک روایت از این تفسیر نیامده است با آنکه روایات او از علی بن ابراهیم، در تفسیر و فقه، فراوان است و کلینی « کافی » در
چیزي از این تفسیر نیاورده است. « تبیان » مستقیما از وي اخذ کرده؛ ولی هرگز از این تفسیر بهره نجسته است. شیخ طوسی نیز در
« البرهان » و « نور الثقلین » و همچنین حویزي و بحرانی در « کنز الدقائق » و « تفسیر صافی » برخی از متأخران؛ مانند فیض و مشهدي در
از آن به عنوان یکی از منابع تفسیر نقلی بهره گرفتهاند؛ ولی روشن است که صرف نقل، دلیل بر اعتماد نیست.
گذشته از آنچه بیان کردیم، شواهدي در دست است که میرساند این تفسیر نمیتواند نوشته بزرگواري همچون علی بن ابراهیم-
که خود و پدرش عصر حضور و غیبت کبري را درك کردهاند- بوده باشد. گوشهاي از این شواهد را در فصل هشتم، بخش تفاسیر
إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَۀً » اضافه میکنم در این تفسیر، ذیل آیه «2» . نقلی از ائمه اطهار و میزان اعتبار آنها آوردایم
روایتی ناروا را به امام صادق علیه السّلام نسبت میدهد بدین مضمون: این مثل را خداوند درباره امیر مؤمنان بیان ،«3» « فَما فَوْقَها
چنین روایت ناروایی را- «4» . کرده است. بعوضه (پشه) امیر مؤمنان است. فما فوقها (بزرگتر از پشه یعنی مگس) رسول خداست
از این ( 1) الذریعه، ج 4، ص «5» . بدون آنکه به پیامد ناگوار آن توجّه کند- آورده و هیچ توجیه معقولی براي آن ننموده است
.302 -308
.459 - 2) همین کتاب، ج 1، ص 463 )
.26 : 3) بقره 2 )
. 4) تفسیر منسوب به قمی، ج 1، ص 35 )
5) در تفسیر کنز الدقائق، ج 1، ص 206 پس از نقل روایت از تفسیر قمی در صدد توجیه آن برآمده است ولی چندان قابل قبول )
نیست.
ص: 186
گذشته، در روایتی از امام باقر علیه السّلام صریحا چنین تفسیري از آیه مورد انکار قرار گرفته است و بعید مینماید کسی چون علی
بن ابراهیم از چنین حدیثی بیخبر باشد.
از امام » : در تفسیري که همزمان یا اندکی پیش از عصر علی بن ابراهیم به نام امام حسن عسکري علیه السّلام نوشته شده آمده است
« ما فوقها و هو الذباب » علی علیه السّلام و « بعوضه » باقر علیه السّلام سؤال شد: برخی که پیوند ارادت به شما دارند گمان میکنند
(مگس) رسول خدا محمد صلّی اللّه علیه و آله است! حضرت فرمود: اینان چیزي شنیدهاند ولی در جاي خود به کار نبردهاند!
داستان آن چنین است که روزي حضرت رسول و امیر مؤمنان در جمعی نشسته بودند که پیامبر شنید کسی میگفت: هر چه خدا
بخواهد و محمد بخواهد و دیگري میگفت: هر چه خدا بخواهد و علی بخواهد (یعنی مشیّت محمد و علی را در کنار مشیّت
خداوند قرار داده، هر یک را با دیگري کارساز میداند). پیامبر با شنیدن این سخنان فرمود: هیچگاه خواست محمد و علی را در
کنار مشیّت الهی قرار ندهید؛ هر چه خداوند اراده کند همان است؛ و محمد و علی همان را که خدا خواسته است میخواهند. همانا
تنها مشیّت الهی حاکم است؛ برابري ندارد و همتا و همگونی در کنار او نیست. آنگاه اضافه فرمود: محمد در پیشگاه عظمت و
قدرت الهی بیش از مگسی نیست که در پهناي ملکوت الهی به پرواز در آید و علی در این پیشگاه پهناور بیش از پشهاي نیست که
صفحه 132 از 392
در ملکوت پروردگار قرار گرفته است.
امام باقر سپس فرمود: با آنکه عنایت خداوند بر محمد و علی، عنایتی است فراتر از عنایت او به دیگر آفریدهها از آغاز آفرینش تا
پایان.
.« امام باقر فرمود: این است آنچه پیامبر با عنوان ذباب (مگس) و بعوضه (پشه) یاد کرده که هیچگونه ارتباطی با آیه مذکور ندارد
«1»
این تفسیر فراگیر و پیوسته نیست و مانند تفسیر عیاشی آیات را به صورت پراکنده تفسیر کرده است ولی تا آخر قرآن ادامه دارد. در
1) تفسیر معروف ) «2» . نجف و قم و بیروت مکررا به چاپ رسیده و اخیرا در انگلستان در دانشگاه بیرمنگام در دست ترجمه است
. به نام عسکري، ص 209 و 210
2) این مطلب را رئیس دانشگاه بیرمنگام در سفري علمی که به آن دیار داشتم ( 1372 ش) برایم گفت. وي اضافه (ادامه پاورقی در )
صفحه بعد)
ص: 187
روش تفسیر قمی
این تفسیر با مقدمهاي نسبتا طولانی آغاز میشود که در آن از انواع آیات قرآنی سخن رفته؛ از جمله ناسخ و منسوخ، محکم و
متشابه، خاص و عام، مقدم و مؤخّر، آنچه لفظش جمع، ولی مراد از آن مفرد است و بالعکس؛ یا ماضی است و مراد از آن، مستقبل
سپس به «1» . است و بالعکس و مطالبی از این قبیل؛ که از رساله منسوب به نعمانی در اصناف (انواع) آیات قرآن، اقتباس شده است
تفسیر آیهها در هر سوره- به ترتیب- میپردازد ولی نه پیوسته؛ جز در مورد آیاتی که حدیث یا روایتی در خصوص آنها آمده باشد
و احیانا شرح و تبیین مؤلف با آن آمیخته شده، جدا کردن آنها مشکل باشد؛ به عنوان نمونه، نیمه اول سوره حمد همین حالت را
دارد؛ روشن نیست کدام، روایت است و کدام سخن علی بن ابراهیم و به دشواري میتوان آنها را از هم جدا کرد. همچنین در
تفسیر آیات اول سوره بقره روشن نیست کجا کلام معصوم پایان مییابد و کجا سخن علی بن ابراهیم آغاز میگردد. این موضوع،
آشفتگی این تفسیر را میرساند.
در این تفسیر، سوره حمد و سوره بقره با روایات منقول از علی بن ابراهیم تفسیر شده و از اوایل سوره آل عمران تا پایان قرآن،
روایات ابو الجارود نیز آورده شده است و نیز روایات دیگري از کسانی دیگر؛ که استقلال این تفسیر و انتساب کامل آن را به علی
بن ابراهیم منتفی میسازد.
در این تفسیر، هر جا به شرح و تفسیر پرداخته شده است، از ذوق سرشار و قوّت ادبی مفسّر حکایت میکند؛ ولی آنگاه که به نقل
آثار روایات پرداخته شده، نوعا از حدّ معقول خارج شده است. روایات ناهمگون و سست فراوان آن، ذوق و لطف ادبی آن را
خنثی کرده است؛ به همین علت در گذشته به این تفسیر توجّهی نشده و مورد اعتناي اصحاب قرار نگرفته است؛ بویژه کثرت
شیخ مفید نیز همراه آن در دست ترجمه است. منظور او نشان « ارشاد » روایات تحریف در این (ادامه پاورقی از صفحه قبل) کرد که
دادن آگاهی مستقیمش از مبانی و آراء تشیّع در منابع دست اول بود که اطلاعش از تفسیر قمی براي من شگفتآور بود!
1، به نام نعمانی آورده شده است. به نام اشعري قمی نیز آمده و مستقلا به نام سید - 1) این رساله در بحار الانوار، ج 90 ، ص 97 )
ص 222 ، هر سه انتساب را باطل شمردیم « صیانۀ القرآن من التحریف » مرتضی چاپ شده است؛ لذا این رساله سه نسب دارد؛ که در
و آن را به عنوان مجهول النسب یاد کردیم.
ص: 188
صفحه 133 از 392
تفسیر موجب سقوط آن از درجه اعتبار گردیده است. قبلا به این مطلب اشاره شد.
13 . تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)
نیشابوري (متوفاي 427 ) از برجستگان در تفسیر و حدیث و ادب محسوب میشود. «1» ابو اسحاق، احمد بن محمد بن ابراهیم ثعلبی
«2» .« در تفسیر یگانه زمان خویش بود و کتابی در این زمینه نوشت (تفسیر کبیر) که سرآمد همه تفاسیر گشت » ابن خلکان میگوید
وي فردي موثق و مورد اعتماد و از محدثان پرمایه بوده و نزد اساتید بزرگی به فرا گرفتن علم پرداخته است. سلطهاش بر تفسیر و
حدیث زبانزد همگان است. او در مقدمه تفسیرش یادآور میشود که از دوران کودکی به نشستن پاي سخن دانشمندان علاقمند
بوده و همواره سعی کرده است در تفسیر قرآن، از منابع اصیل اقتباس کند بویژه به این دلیل که قرآن کریم مایه و اساس دین و
رأس شریعت است.
او تاریکی شبها را تا دمیدن صبح با جدّ و جهد به سر آورد؛ تا آنکه خداوند از در مهربانی، شناخت حق از باطل، مفضول از فاضل،
بدعت از سنّت و حجت از شبهه را به او ارزانی داشت ... آنگاه انواع تفاسیر نقلی و موارد پسندیده و ناپسند آنها را بازگو میکند؛
در کتب پیشین، کتابی جامع و کامل و نیز پیراسته و مورد اعتماد که نیاز مردم را برآورد نیافتم [بنابراین به » : سپس میگوید
درخواست پویندگان راه حقیقت به تحریر این تفسیر پرداختم. تفسیري جامع، مهذب، ملخّص، قابل فهم، داراي نظمی منسجم، و
مستخرج از بیش از یکصد کتاب و مجموعه حدیثی معتبر؛ گذشته از آنچه شفاها از اساتید بزرگ که نزدیک به سیصد شیخ و استاد
عالیقدرند دریافت کردهام. از چهارده بعد به این تفسیر گرانقدر پرداختم: قرائات و اسباب نزول، قصص و امثال، لغت و اعراب،
لقبی است نه انتساب به قبیله (بنی ثعلبه) یا :» : تفسیر و تأویل، معارف و احکام، حکم و ( 1) ثعلبی یا ثعالبی. ابن خلکان میگوید
جایی (ثعلبیه). وفیات الاعیان، ج 1، ص 80 . ابن خلکان این مطلب را به سمعانی نسبت داده است؛ در صورتی که از گفتههاي ابن
سمعانی را تلخیص کرده و آنچه از او فوت شده، استدراك نموده است؛ از جمله همین مطلب. « انساب » اثیر جزري است که کتاب
.( 195 (سمعانی، الأنساب، ج 1، ص 505 - سمعانی، ثعالبی را منتسب به تهیه و فروش پوست (روباه) میداند. اللباب، ج 1، ص 193
. 2) ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 1 ص 79 )
ص: 189
نخست سندهاي خود را به ائمه سلف- که منابع اصلی تفسیر اویند- و همچنین به بزرگان .« ارشادات، فضائل و کرامات و جز آن
عصر و ارباب لغت و ادب و غرایب القرآن در آن روزگار بیان میکند.
او هنگام تفسیر آیات، به تفصیل به مسائل نحو و ادب میپردازد؛ که گستردگی دانش او را در این زمینه میرساند؛ به عنوان نمونه،
سخن میگوید و عمیقا درباره آنها « بئس » و « نعم » به طور گسترده درباره واژههاي «1» «... بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ » موقع تفسیر آیه
«2» « فَمَنِ اضْ طُرَّ غَیْرَ باغٍ » از آیه 171 سوره بقره) تحلیلی دقیق میکند و در آیه ) « ینعق » بحث و ریشهیابی میکند. مثلا درباره واژه
تحلیل و ریشهیابی کامل میکند. « بغی » درباره
در مورد آیات الاحکام، مسائل فقهی را در سطحی چنان گسترده مطرح میسازد که گاه از حوصله تفسیر بیرون است؛ چنانچه در
و امثال آن، به تفصیل سخن میگوید. ثعلبی هم مانند محدثان پیشین، از روایت « تیمّم » ،« لمس النساء » ،« کبائر » ،« نکاح متعه » مسأله
اسرائیلیات خودداري نکرده و قصص و داستانهاي باورنکردنی را نیز در تفسیر خود آورده و از این جهت مورد نکوهش فراوان قرار
گرفته است. شاید هم بدان سبب او را نکوهش کردهاند که از آوردن روایات خاصّه و احادیثی در خصوص فضائل اهل بیت که
و همین هم سبب شده که تاکنون این تفسیر به زیور طبع آراسته نگردد. ولی «4» خودداري نکرده است «3» مورد پسند عامّه نبوده
هم اکنون در چند مرکز تحقیق (از جمله قم و بیروت) به منظور آماده کردن آن براي چاپ همّت گماشتهاند و بزودي با چاپ
صفحه 134 از 392
مناسبی در اختیار دانشمندان قرار میگیرد.
.90 : خوشبختانه نسخههاي کامل این تفسیر در بسیاري از کتابخانههاي جهان از جمله کشورهاي اسلامی وجود دارد. ( 1) بقره 2
.173 : 2) بقره 2 )
3) تفسیر بغوي که تلخیصی از تفسیر ثعلبی است، شاهد این مدعاست. )
4) و گرنه وي در نقل اسرائیلیات و داستانهاي آنچنانی، بیشتر از پیشینیان نیاورده است. )
ص: 190
14 . تفسیر ابن عطیه (المحرر الوجیز)
اشاره
متوفاي 481 ) دانشمندي شیفته به گردآوري کتاب، فقیهی ) «1» ابو محمد، عبد الحق بن غالب بن عطیّه اندلسی مغربی غرناطی
عارف به احکام و حدیث و تفسیر، ادیبی بارع در نحو و ادب و لغت، نویسندهاي توانا در نظم و نثر، و حافظ، ضابط و فاضلی شهیر
بود.
تفسیر وي، از مهمترین تفاسیر محققانه نقلی شمرده میشود. او، ضمن نقل روایات، از نقد و تحقیق غفلت نکرده و روایت را با
درایت جمع کرده است. دقت و عنایت خود را در آن به کار بسته و از این رو از ارزش والایی برخوردار گشته و مورد قبول همگان
قرار گرفته و رواج یافته است.
بسیاري دست به نوشتن تفسیر نقلی زدند و آثار وارده از صحابه و تابعین را گرد آوردند تا » : ابن خلدون درباره این تفسیر میگوید
به طبري و واقدي و ثعلبی و امثالهم منتهی گردید؛ ولی نوشتهها و منقولاتشان انباشته از سره و ناسره و مقبول و مردود است؛ از این
رو این تفاسیر، از گفتههاي یهودیان مسلمان شده- جز در مورد احکام- سالم نمانده و مفسّران در این باره تساهل ورزیدند و
کتابهاي خود را از این منقولات بیاساس پر کردند. تا آنگاه که دوران تحقیق و بررسی فرا رسید و ابو محمد ابن عطیّه- از
دانشمندان متأخر در دیار غرب- به تلخیص و تهذیب منقولات تفسیري همّت گماشت و آنچه را قرین صحت بود برگزید و در
نیز همان راه را پیمود و تفسیر «2» اندلس کتابی آراسته و پیراسته براي مردم مغرب زمین به رشته تحریر در آورد. پس از او قرطبی
«3» .« را بر همان اساس تدوین کرد و در شرق بلاد اسلامی شهرت و رواج یافت « الجامع لأحکام القرآن » خود
داستانهاي خرافی اسرائیلی که تا آن روز رواج داشت و تقریبا همه متون تفسیري ( 1) اندلس: اسپانیاي فعلی. غرناطی: منسوب به
غرناطه، شهري قدیمی در اسپانیا. تا پیش از سلطه مسیحیان در سال 1492 م شهري آباد و مهد تمدّن و علوم و معارف بوده. قصر
در آنجاست. اکنون نیز از شهرهاي درجه یک اسپانیا به شمار میرود. « الحمراء » زیباي
2) ابو عبد اللّه محمد بن احمد قرطبی (متوفاي 671 ) منسوب به قرطبه سلطان نشین ممالک اندلس (اسپانیا). )
تفسیر او از تفاسیر اجتهادي جامع شمرده میشود و در بخش مربوط به تفاسیر اجتهادي، درباره آن سخن گفتهایم.
. 3) مقدمه ابن خلدون، ص 439 و 440 )
ص: 191
آن روزگار را در بر گرفته بود در این تفسیر راه نیافته است؛ از این رو این تفسیر از پیشگامان رهایی از اوهام و خیالبافیها محسوب
میشود و بهترین تفسیر نقلی به شیوه جدید به شمار میآید.
کتاب ابن عطیه » : در مقایسه میان تفسیر ابن عطیه و تفسیر زمخشري میگوید « البحر المحیط » ابو حیان اندلسی در مقدمه تفسیر خود
صفحه 135 از 392
«1» .« در نقل، جامعتر و خالصتر و کتاب زمخشري برگزیدهتر و عمیقتر است « المحرر الوجیز »
این تفسیر مقدمه گرانبهایی دارد که در آن، از شؤون گوناگون قرآن بحث کرده است. این مقدمه، ده باب دارد: باب اول در بیان
فضل قرآن از زبان پیامبر و صحابه و شایستگان امت؛ باب دوم در اهمیّت تفسیر قرآن؛ باب سوم درباره پیش گرفتن روش احتیاط
در تفسیر و مراتب مفسران خجسته که سرآمد آنان علی أمیرمؤمنان علیه السّلام است؛ باب چهارم در خصوص حدیث سبعۀ احرف؛
باب پنجم درباره جمع و تاریخچه قرآن؛ باب ششم در خصوص الفاظ بیگانه در قرآن و سخن کوتاهی در بیان اعجاز قرآن؛ باب
هفتم در ایجاز و ایفاء قرآن؛ باب هشتم درباره نامهاي قرآن و نام سورهها و آیههاي آن؛ باب نهم در خصوص استعاذه و باب دهم
در تفسیر بسم اللّه الرحمان الرّحیم که آن را از سخن امام جعفر بن محمد الصادق و امام علی بن الحسین سجاد علیهما السّلام آغاز
میکند و سپس به گفتار جابر بن عبد اللّه انصاري و دیگران میپردازد.
او در این مقدمه، سخن خود را پس از تسمیه، با درود بر پیامبر و آل آغاز میکند؛ شیوهاي که اهل آن دیار بر آن بودهاند. این
نوشته احمد بن « المبانی » مستشرق معروف جداگانه و همراه مقدمه کتاب « آرثر چفري » مقدمه به جهت اهمیّتی که دارد، به همت
علی عاصمی (متوفاي 378 ) چاپ و منتشر شده است. اخیرا اصل تفسیر با سبکی بسیار مطلوب، در پنج مجلد به زیور طبع آراسته
گردید.
شیوه تفسیر ابن عطیه
او پس از ذکر آیات، مستقیما وارد تفسیر میشود و در ضمن آن، به اختلاف قرائات و در صورت لزوم به مسائل ادبی میپردازد.
تفسیر را با نقل اقوال بزرگان سلف، از جمله و مقدم بر همه، گفتار ائمه اهل بیت علیهم السّلام آغاز میکند. ( 1) ابو حیان اندلسی،
. تفسیر البحر المحیط، ج 1، ص 10
ص: 192
میآورد؛ مثلا درباره یکی « قال » یا « روي » روایات را- از آنجا که آنها را از سر اعتماد برگزیده است- بدون ذکر سند و با واژه
قال ابن عباس و موسی بن جعفر عن ابیه و علی بن الحسین و قتادة و أبو العالیۀ و محمد بن یحیی بن » : بودن سوره حمد میگوید
و پس از ترجیح دادن آن، از عطاء و دیگران نقل میکند که در مدینه نازل شده است. معمولا هنگامی که « حبان: إنّها مکیّه
میخواهد نظري بدهد آن را با عنوان قال القاضی أبو محمد مطرح میکند. این روش، به تفسیر املائی میماند تا انشایی و این
.« معانی القرآن » میرساند که وي تفسیر خود را بر جمع شاگردان املا میکرده و آنان مینوشتهاند؛ مانند فرّاء در
او بخوبی و در عین حال فشرده به مسائل فقهی و آراء مختلف فقها میپردازد و از وارد شدن به مسائل کلامی و خلافی به شدّت
پرهیز میکند. از آوردن شأن نزول آیات- تا آنجا که به صحّت آن اعتقاد دارد- غفلت نمیورزد. در مسائل فقهی نیز گاه به
به مسأله نکاح در «1» « وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ » اقتضاي حال، به تفصیل سخن میگوید؛ مثلا در ذیل آیه
آنگاه صور مسأله و اقوال مختلف را مطرح میسازد و حدیثی «... و أنا أفصّل المسألۀ إن شاء اللّه تعالی » : عدّه میپردازد و میگوید
میآورد- که به جهت اهمیّت مطلب، آن را با سند روایت میکند- بدین مضمون که عمر بن الخطاب درباره مردي که زنی را در
عده ازدواج کرده بود، دستور جدایی و معاقبت داد و صداق زن را از بیت المال پرداخت. این قضیّه پخش شد و به گوش مولا امیر
چگونه صداق زن یاد شده از بیت المال پرداخت شده است؟ این دو، کاري از روي جهالت انجام دادهاند و » : مؤمنان رسید و فرمود
بر امام وقت لازم است که آن را به سنّت (شیوه پیامبر) باز گرداند. از وي پرسیدند: شما چه میفرمایید؟ فرمود: زن باید صداق خود
را از مرد بخواهد. سپس میان آن دو جدایی میافتد (عقد ازدواج باطل میشود) و هیچیک مستوجب عقوبت نیستند (زیرا کاري از
روي جهالت انجام دادهاند) و باید عدّه زن نسبت به شوهر نخست پایان پذیرد؛ سپس عدّه دومی را به طور کامل نگاه دارد. پس از
صفحه 136 از 392
.235 : 1) بقره 2 ) .« آن اگر خواست با او ازدواج کند
ص: 193
این سخن به گوش عمر رسید. عمر بر منبر رفت و ضمن ایراد خطبهاي گفت:
«1» . یعنی همان گونه که علی علیه السّلام گفته است عمل کنید ؛« اي مردم ندانستهها را به سنّت بازگردانید »
روایت وارده را به طور سربسته و «2» « وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » او در تفسیر محافظه کارانه عمل کرده است؛ مثلا در تفسیر آیه
«3» . ابهام گونه نقل کرده است
شأن نزول آن را درباره اهل بیت (پنج تن آل عبا) دانسته و روایات مربوط به آن را به عنوان رأي «4» همچنین در ذیل آیه تطهیر
مشهور آورده است؛ ولی احتمال میدهد شامل زوجات نیز بشود. با این وصف، سخن پیامبر خطاب به ام سلمه (أنت إلی خیر) را نیز
«5» . در پی آن آورده و مسأله را مبهم رها کرده است
اقوال مفسرین را در این خصوص که علی علیه السّلام هنگام نزول آیه، در «6» در ذیل آیه مربوط به خاتم بخشی علی علیه السّلام
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پس از نزول آیه از خانه بیرون » حال رکوع، انگشتر خود را به سائل بخشید میآورد و روایت میکند که
آمد؛ سائلی را دید و از او پرسید: کسی به تو چیزي داده است؟ عرض کرد: آري؛ آن مرد نمازگزار، این انگشتري نقره را در حال
رکوع به من بخشید. حضرت نگاه کرد و دید آن که مرد بدو اشاره میکند، علی است. آنگاه گفت: اللّه اکبر و آیه را بر مردم
«7» . ابن عطیه سپس طبق شیوه خود، با سکوت از کنار قضیّه میگذرد «... خواند
15 . تفسیر بغوي (معالم التنزیل)
متوفاي 510 )؛ بیشتر از هشتاد سال عمر کرد. ) «8» ابو محمد حسین بن مسعود بغوي
در فقه و تفسیر، سرآمد روزگار خود بود و تألیفات گوناگونی در فقه و حدیث و شرح سنن و غریب اللغه و تفسیر دارد و در همه
این آثار موفّق بوده و بدین سبب هم به او لقب محیی الدین دادهاند. تفسیر وي بسیار ارزشمند است. ( 1) ابن عطیه، المحرر الوجیز،
. ج 1، ص 317 و 318
.214 : 2) شعراء 26 )
. 3) المحرر الوجیز، ج 4، ص 245 )
.33 : 4) احزاب 33 )
. 5) المحرر الوجیز، ج 4، ص 384 )
.55 : 6) مائده 5 )
. 7) المحرر الوجیز، ج 2، ص 208 و 209 )
8) بغوي: منسوب به شهر بغ یا بغشور، واقع در میان مرو و هرات در خراسان قدیم. )
ص: 194
از ابن تیمیه پرسیدند: از تفاسیر زمخشري و قرطبی و بغوي کدامیک به کتاب خدا و سنت پیامبر نزدیکتر است؟ پاسخ داد: سالمترین
آنها از حیث بدعت و احادیث ضعیف، تفسیر بغوي است که گرچه خلاصه تفسیر ثعلبی است، بغوي احادیث جعلی و بدعتآمیز
«1» . آن را حذف کرده است
تفسیر بغوي، خلاصه تفسیر ثعلبی است؛ جز آنکه [بغوي تفسیر خود را از آوردن » : میگوید « مقدمۀ فی أصول التفسیر » ابن تیمیه در
«2» .« احادیث جعلی و آراء بدعتآمیز مصون داشته است
صفحه 137 از 392
علاء الدین علی بن محمد بغدادي معروف به خازن (متوفاي 725 ) که تفسیر بغوي را تلخیص کرده است، علّت انتخاب خود را
نوشته علّامه جلیل، عالم کامل، احیاکننده سنت، قدوه و پیشواي امّت، ابو محمد حسین « معالم التنزیل » زیرا کتاب » : چنین بیان میکند
بن مسعود بغوي، جزو بهترین و ارزشمندترین تألیفات در تفسیر بود. [این کتاب،] جامع آراء صحیحه، عاري از شبهه و تحریف و
آراسته به زیور احادیث نبویّه و احکام شرعیّه بود و در شیواترین عبارات و زیباترین اسلوب شکل گرفته بود ... از این رو خواستم تا
«3» .«... از گوهرهاي تابناك آن بهره فراوان ببرم
این تفسیر از شیواترین کتب » : استاد عبد الرزاق مهدي- محقق دار احیاء التراث العربی بیروت- در مقدمه تفسیر بغوي میگوید
«4» .« تفسیري به شمار میرود؛ نثر آن روان و منسجم است و متضمن احادیثی است که سند همه آنها صحیح یا حسن است
روي هم رفته، این تفسیر، بهترین و سالمترین تفسیر نقلی است که در دسترس اهل علم قرار » : استاد محمد حسین ذهبی میگوید
1) عجیب است! خود او درباره تفسیر بغوي و مقایسه آن با تفسیر شاگردش واحدي نیشابوري، گفته است: ) «5» .« دارد
فتاواي ابن تیمیه، ج 2، ص 193 . ر. ك: .« لکن الثعلبی فیه سلامۀ من البدع ...؛ اما تفسیر ثعلبی، [تا حدودي از بدعت دور است »
. ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 233 و 236 . در پیوست مقدمه نیز این سؤال و جواب آمده است، ص 56 و 57
2) مقدمۀ فی اصول التفسیر، ص 32 . با آنکه وي همانجا (یک سطر پیش از آن) از سلامت و متابعت ثعلبی از سلف سخن گفته )
است.
3، بیروت، دار الکتب العلمیه. - 3) مقدمه تفسیر خازن، ص 4 )
. 4) مقدمه محقق، ص 10 )
. 5) ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 238 )
ص: 195
وي در تفسیر هر آیه، نخست به سراغ قرآن رفته است تا آیات مشابه و مفسر آن را بیابد؛ که این روش، اصیلترین روش در فهم
معانی قرآن است. سپس از احادیث نبوي و آنگاه از اقوال صحابه و تابعان استفاده کرده است. گاه سبب نزول آن را نیز بیان کرده و
در صورت لزوم به ریشهیابی واژگان و اعراب و نکات بلاغی و ادبی مربوط به آیه پرداخته است ولی با کمال اختصار و در عین
حال با دقت و ظرافت لازم؛ و هرگز بیش از اندازه لازم، به مباحث طولانی کلامی یا فقهی نپرداخته است.
از دفع شبهات وارده بر نظم قرآن و غیره نیز غفلت نورزیده است. در نقل روایات، به دقّت در اسناد آنها بسنده کرده و به ترجیح یا
نقد آنها نپرداخته و به شیوه ثعلبی از آوردن روایات ائمه اطهار نیز دریغ نکرده است و هر جا روایتی، با شأن رفیع اهل بیت مناسبت
داشته یا دلیل بر منقبت و فضیلتی براي آنان بوده، بیپروا آن را بیان کرده است. بدین جهت، گاه در چاپهاي متعدد آن خواستهاند
روایت «1» « وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » دست ببرند ولی ناشیانه عمل کردهاند؛ به عنوان نمونه، بغوي- به تبع ثعلبی- در ذیل آیه
معروف و مفصلی را که مورخان و مفسران به طور متواتر و با سندهاي صحیح از طریق محمد بن اسحاق، سیرهنویس معروف و پدر
پیامبر به علی دستور داد تا فامیل و بستگان را دعوت کند و به آنان » : تاریخ اسلامی، روایت کردهاند، آورده است؛ بدین مضمون
فرمود: هر که از شما مرا یاري کند، برادر، وصیّ و جانشین من خواهد بود. تنها علی برخاست و گفت: یا رسول اللّه، من همواره
«2» .« یاور تو هستم. آنگاه پیامبر رو به آنان کرد و فرمود: إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا
این ذیل در چاپهاي مکرر حذف شده است؛ جز در چاپ دار احیاء التراث العربی- بیروت ( 1420 ه/ 2000 م)؛ ولی
تحریفکنندگان غافل مانده و ندانستهاند که تفسیر خازن که برگرفته از تفسیر بغوي است، حدیث یاد شده را به طور کامل نقل
«3» . کرده است
.214 : صورت گرفته است. وي هنگامی که از آخرین ( 1) شعراء 26 « تاریخ یعقوبی » نظیر همین کار در
صفحه 138 از 392
. 2) تفسیر بغوي، ج 3، ص 481 )
. 3) ر. ك: تفسیر خازن، ج 3، ص 333 )
ص: 196
را «1» « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِ یتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً » آیات نازل شده قرآن سخن میگوید، آیه
آخرین آیه میشمارد و استدلال میکند که این آیه درباره انتصاب امیر مؤمنان علی علیه السّلام در غدیر خم نازل گردید. عین
این «2» .« و کان نزولها یوم النصّ علی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب- صلوات اللّه علیه- بغدیر خم » : عبارت او، از این قرار است
عبارت، مطابق چاپ لیدن و نیز چاپ مصر و نجف است؛ ولی اخیرا در لبنان در آن دست برده و با تغییر عبارت، آن را تحریف
که کاملا بیمعناست. غافل از آنکه چاپهاي فراوان « و کان نزولها یوم النصر علی أمیر المؤمنین بعد ترحّم » : کردهاند؛ بدین صورت
کتاب، این رسوایی را افشا میکند.
تحریف کنندگان، فراوان به چنین رسواییهایی گرفتار شدهاند.
16 . تفسیر خازن (لباب التأویل فی معانی التنزیل)
علاء الدین، ابو الحسن علی بن محمد بغدادي مشهور به خازن (متوفاي 725 )؛ نیاکانش بغدادي الاصل بودند. در یکی از روستاهاي
حلب زاده شد. دوران تحصیل خود را در دمشق گذراند و به حلب بازگشت. در آنجا مسؤول کتابخانه مدرسه سمیساطیه « شیحه »
شد و بدین سبب به خازن مشهور شد. در کنار مدیریّت کتابخانه به کار تحقیق و تألیف مشغول گشت و در زمینه سیره پیامبر و شرح
و نقد حدیث و تفسیر قرآن، کتابهایی تألیف کرد.
نیشابوري است. « تفسیر ثعلبی » بغوي که آن نیز گزیدهاي از « معالم التنزیل » در حقیقت مختصري است از تفسیر « لباب التأویل » تفسیر
لذا این تفسیر گزیده گزیده است و همان ویژگیهاي تفاسیر اصل را دارد و با دقت و امانت و خلوص نیّت شکل گرفته و مورد
اعتناي خاص و عام قرار گرفته است. همین ویژگی باعث شد که در اینجا از این تفسیر یاد کنیم؛ زیرا مراجعه کنندگان به دو تفسیر
.3 : یاد شده در صورت لزوم میتوانند گمشده خود را در این تفسیر گزیده بیابند. ( 1) مائده 5
. 2) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35 )
ص: 197
17 . تفسیر ابن کثیر
اشاره
ابو الفداء، عماد الدین اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی (متوفاي 774 ) فقیه، مورّخ و مفسر مشهور؛ در تفسیر و تاریخ پیرو طبري
بوده است. وي از ملازمان شیفته ابن تیمیه بود و در راه پیروي و دفاع از او آزار بسیار دید. ابن کثیر هفتاد سال عمر کرد و در اواخر
عمر نابینا شد. پس از مرگ نیز در گورستان صوفیه کنار استادش به خاك سپرده شد.
تفسیر ابن کثیر از معروفترین و شناخته شدهترین تفاسیر نقلی بازمانده از سالهاي متأخر دوران پیش است. ابن کثیر، به شیوه ابن
را اصل قرار داده و در نقل احادیث و اقوال و آراء، درایت را در کنار روایت به کار گرفته و بلکه بر خلاف « تفسیر طبري » ، عطیه
ابن عطیه، به تفصیل و با صراحت، به نقد و تحلیل روایات تفسیري پرداخته است و موضوعات و اسرائیلیات را تا حدود زیادي
مشخّص و پرهیز از آنها را گوشزد کرده است و از پیشگامان این راه شمرده میشود.
صفحه 139 از 392
مقدمۀ فی اصول » مقدمه کوتاهی هم مشتمل بر مطالب مربوط به شناخت راه تفسیر صحیح بر آن نوشته است که بیشتر آن را از
ابن تیمیه اقتباس کرده است. « التفسیر
این تفسیر، نزد اهل سنت اعتبار والایی دارد و در حدّ خود منصفانه است و مورد عنایت همگان قرار گرفته است. مفسر، در این
تفسیر به شیوهاي مطلوب که بر اساس آن باید قرآن را تنها با قرآن و آراء سلف صالح تفسیر کرد و از هر گونه اعمال رأي و اجتهاد
که صرفا مستند عقلی داشته باشد دوري جست، عمل کرده است.
شیوهاي که ضمن التزام به قرآن و سنت با نقد و ترجیح و اعمال نظر هم منافاتی ندارد و بدین جهت مورد پسند گذشتگان قرار
توصیف میکند و آن را أصحّ تفاسیر میشمرد که- در آن- گفتار سلف با « تفسیر طبري » گرفته است. ابن تیمیه به این دلیل از
سندهاي ثابت و قابل اعتماد نقل شده و از آراء بدعتآمیز تهی است.
کتابخانه اسلام، پس از صدور چنین فتوایی از شیخ الإسلام ابن تیمیه، به » : محیی الدین خطیب در پاورقی تفسیر ابن کثیر میگوید
است و بیشترین بهره را از « تفسیر طبري » تفسیر شاگرد برومندش عماد الدین ابن کثیر که مانند خلاصهاي از
ص: 198
آن برده و بر آن اعتماد کرده است آراسته گردید؛ بنابراین، هر کس به تفسیر طبري دسترسی ندارد، تفسیر ابن کثیر او را بینیاز
«1» .« میسازد؛ چون [این تفسیر علاوه بر نکته یاد شده از آلودگیهاي تفاسیر متأخر مبرّاست
شیوه ابن کثیر در تفسیر
است. او ابتدا آیه یا آیاتی را میآورد و طبق اخبار و آثار وارد، آنها را « تفسیر طبري » شیوه تفسیر ابن کثیر- تقریبا- همان شیوه
تفسیر میکند و به قرائت و مسائل لغوي و ادبی میپردازد و اگر شبههاي باشد، آن را به صورت سؤال مطرح میسازد و بر وفق
روایات سلف بدان پاسخ میدهد و در صورت تعارض و اختلاف اقوال به جرح و تعدیل آنها پرداخته، وجه ارجح را بیان میکند.
به بررسی سند توجّه کامل شده و یک یک سندها مورد ارزیابی « تفسیر طبري » ویژگی این تفسیر آن است که در آن، بر خلاف
قرار گرفته و صحیح و ضعیف و حسن و غریب مشخص گردیده است؛ که از توانایی فراوان مفسّر در این خصوص حکایت میکند
بدین جهت این تفسیر «2» ؛ و علاوه بر زدودن غبار اسرائیلیات از چهره تفسیر که بدان اشاره شد، بر ارزش این تفسیر نیز میافزاید
اعتبار خاصی نزد همگان یافته است.
او، به عنوان نمونه، داستان هاروت و ماروت را- بدان گونه که مفسران آوردهاند- با دلایل عصمت ملائکه در تضاد میبیند و
معتقد است که اگر هم بناچار آن را بپذیریم، باید آن را همانند ماجراي ابلیس- که جزو ملائکه بود- یک امر استثنایی و تخصیص
میآورد که از زبان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است؛ با این حال، در « مسند احمد » در عام بگیریم. سپس داستان را از
صحت سند و اینکه پیامبر چنین سخنی گفته باشد تشکیک میکند و در پایان، آن را امري غریب میشمارد. روایت را با دو سند
نزدیکترین احتمال، آن است » : دیگر هم ذکر میکند و آنها را نیز غریب (بدون پشتوانه عقل و نقل) میداند و در نهایت میگوید
که این سخن، سخن کعب الاحبار است که به دست عبد اللّه فرزند عمر بن الخطاب رواج یافته است؛ نه از پیغمبر اکرم.
بنابراین، حدیث یاد شده جزو مطالبی است که کعب الاحبار از کتب بنی اسرائیل ( 1) ر. ك: مقدمۀ فی اصول التفسیر، ص 56 ، متن
و پاورقی.
2) بدین سبب درباره این تفسیر نیز- مانند تفسیر طبري- سخن به درازا کشید. )
ص: 199
البته ابن خلدون یادآور شده که این گونه داستانهاي خرافی، از شایعات عامیانه اسرائیلی است که در میان ) .« بیرون کشیده است
صفحه 140 از 392
«1» .( عوام بنی اسرائیل رواج داشته؛ و هرگز به تورات یا کتب دیگر آنان استناد ندارد
ابن کثیر، سپس آثار وارده از صحابه و تابعان؛ از جمله، گفتاري را که به امیر مؤمنان علیه السّلام نسبت دادهاند بدین مضمون که او
این نیز درست نیست و شدیدا مورد انکار » : را لعنت کرد؛ چون دو فرشته الهی را فریفته بود؛ میآورد و در پی آن میگوید « زهره »
سند خوبی دارد که به عبد اللّه بن » : از ابن مسعود و ابن عباس و مجاهد نیز روایت میکند و درباره روایت مجاهد میگوید .« است
.« عمر منتهی میشود و چنانکه پیشتر گفتیم، او نیز آن را از کعب الاحبار گرفته است
داستان هاروت و ماروت- به شکل منحرف آن- از گروهی از تابعان نقل شده است و بسیاري از مفسران سلف » : در پایان میگوید
و خلف آن را بازگو کردهاند و ریشه اصلی آن، به اخبار بنی اسرائیل باز میگردد؛ زیرا حتی یک حدیث صحیح السند که از پیامبر
چه شایسته سخن «2» . وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوي » نقل شده باشد درباره آن وجود ندارد. پیامبري که صادق و مصدّق و معصوم است
گفته و راه تحقیق را- که بیشتر مفسران از آن غفلت ورزیدهاند- پیش گرفته است.
این » : را همان گونه که مفسران آوردهاند- به تفصیل- نقل میکند و به دنبال آن میگوید «3» « گاو بنی اسرائیل » همچنین داستان
داستان بدین گونه، از عبیده و ابو العالیه و سدّي و دیگران نیز با تفاوتهایی، نقل شده است که ظاهرا همه، آن را از کتب بنی
اسرائیل گرفتهاند و گمان کردهاند جزو مطالبی است که روایت آن جایز است؛ در حالی که نزد ما، جز آنچه با حق مطابق است،
«4» .« قابل اعتماد نیست
شاید » : سپس میگوید « قاف کوهی است که زمین را فرا گرفته است » نیز از برخی از گذشتگان نقل میکند که « ق» در تفسیر سوره
به نظر میرسد، این گونه گفتارها، جزو بافتههاي برخی از زنادقه باشد که » : و اضافه میکند « این هم از خرافات بنی اسرائیل باشد
. خواستهاند مسائل دینی را براي مردم وارونه جلوه دهند. چنانچه در ( 1) ابن خلدون، مقدمه ص 439 و 440
.137 - 3. ر. ك: تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 141 : 2) نجم 53 )
.67 -73 : 3) بقره 2 )
.108 - 4) تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 110 )
ص: 200
همین امّت، پس از وفات پیامبر دیري نپایید که با وجود علما و دانشمندان و پیشوایان بزرگ که هنوز در میان امّت وجود داشتند
دروغها و افتراهاي فراوان به شخص پیامبر نسبت داده شد؛ چه رسد به بنی اسرائیل که زمانی دراز بر آنان گذشته و دگرگونیهاي
«1» .« بسیار در شریعت و آیینشان رخ داده است
پیمودن راه میانه
سعی نکرده بر موارد دالّ بر فضیلت خاندان پیامبر «2» ، به این نکته باید توجّه داشت که ابن کثیر، برخلاف شیوه استادش ابن تیمیّه
صلّی اللّه علیه و آله پرده افکند؛ بلکه در این زمینه راه اعتدال پیموده است. در مواردي از تاریخ و تفسیرش به این میانهروي بر
: میخوریم؛ از جمله در ذیل آیه مودّت ذوي القربی (سوره شوري 42
بستگان پیامبرند. از طریق سدّي نیز داستان مرد شامی و امام زین « قربی » 23 ) از بخاري و دیگران روایت میکند که مقصود از
العابدین علیه السّلام را- هنگام اسارت او- در شام نقل میکند؛ بیآنکه بر آن نقصی بگیرد. از طریق ابن جریر هم از ابو اسحاق
کیستند؟ گفت: بستگان پیامبر صلّی اللّه علیه و « قربی » سبیعی روایت میکند که: از عمرو بن شعیب (یکی از بزرگان تابعی) پرسیدم
آله؛ و بر این روایت نیز ایرادي نمیگیرد.
او درباره روایاتی که نزول آیه را در مدینه میپندارند اشکال میگیرد و میگوید:
صفحه 141 از 392
ما منکر آن نیستیم که پیامبر اکرم نسبت به اهل بیت سفارش مکرّر و أکید کرده است و بایستی با آنان از در احترام و اجلال »
آنگاه به .«... برآییم؛ زیرا اینان ذریّت طاهره و شریفترین خانواده در پهناي زمین هستند و فخرا، حسبا و نسبا بر همه برتري دارند
مابقی سخن » : تأکید و روایات فراوانی در این زمینه نقل میکند و میافزاید « و عترتی أهل بیتی » احادیث ثقلین میپردازد و بر لفظ
. 1) همان، ج 4، ص 221 ) .«3» « را در ذیل آیه تطهیر آوردیم
2) ابن تیمیه همواره کوشیده است در آیات یا احادیث دال بر فضائل اهل بیت بویژه امیر مؤمنان خدشه وارد کند و هر جا که به )
یکی از این موارد برخورد میکند اگر روایت باشد بیدرنگ نسبت ضعف سند یا جعلی بودن به آن میدهد و اگر آیه باشد دلالت
آن را مخدوش میسازد؛ هر چند آن آیه در کمال صراحت و آن حدیث در حدّ تواتر و در کمال قوت سند باشد؛ زیرا وي به دنبال
بهانهجویی و در فکر تراشیدن نقطه ضعف است؛ لذا کمتر حدیثی است که ابن تیمیه به آن نسبت جعلی بودن نداده باشد. بهترین
علّامه حلّی نوشته و دستاویز آمادهاي براي بیمایگان شده « منهاج الکرامه » است که در ردّ بر « منهاج السنه » شاهد، انباشتههاي وي در
است.
.112 - 3) تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 114 )
ص: 201
33 ) این گفته را که این آیه تنها درباره زنان پیغمبر نازل شده در درجه دوم اعتبار میداند؛ : در ذیل آیه تطهیر (سوره احزاب 33
گرچه سبب نزول آیه باشد و شمول آیه را ارجح میشمارد. آنگاه به روایات انبوهی که حدیث پنج تن آل عبا را مطرح کرده است
میپردازد و آنها را از طرق متعدد- که بیشتر صحت سند دارند- به تفصیل نقل میکند و در تأیید آن به حدیث ثقلین [و نظریات
کسی از مفسران عامه را ندیدم که درباره آن، بدین گستردگی سخن بگوید. «1» . مختلف مربوط به آن نیز میپردازد
تشکیک و در نهایت آن را تکذیب میکند و « قرباي پیامبر » به « قربی » با این وصف، شیخ او ابن تیمیه در حدیث مربوط به تفسیر
با آنکه ابن کثیر این معنا را از طریق بخاري از سعید بن جبیر و نیز از «2» . میگوید: چنین حدیثی اصلا در کتب معتبر وجود ندارد
سدّي، از طبري، درباره حدیث مربوط به ماجراي امام سجاد علیه السّلام و مرد شامی- بدون تردید در سند- نقل میکند.
«3» ؛ همچنین حدیث ثقلین را در رابطه با ثقل اصغر (عترت) انکار میکند و دلالت آن را بر فرض صحت، مورد مناقشه قرار میدهد
با آنکه ابن کثیر این روایت را نیز به طرق مختلف و با صراحت کامل میآورد؛ ولی- ابن تیمیه- در خصوص آیه تطهیر، نتوانسته
«4» . است ایرادي بگیرد و تنها راه تأویل را پیش گرفته است
از این گونه موارد که ابن تیمیه بیپروا و بدون مبنا به ردّ و نقض احادیث صحاح پرداخته است بسیار است.
18 . تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان)
است. از « المحرر الوجیز » متوفاي 876 )؛ این تفسیر خلاصه تفسیر ابن عطیه ) «5» ابو زید، عبد الرحمان بن محمد بن مخلوف ثعالبی
آنجا که تفسیر ابن عطیه در بلاد مغرب اسلامی از جایگاه مهمّی برخوردار بود و در میان علما و دانشمندان آن دیار ( 1) تفسیر ابن
.483 - کثیر، ج 3، ص 486
. 2) ابن تیمیّه، منهاج السنه، ج 4، ص 27 و 28 )
. 3) همان، ص 104 و 105 )
. 4) همان، ص 20 )
5) ثعالبی، به کسانی گفته میشود که در تهیه و فروش پوست ثعلب (روباه) دست دارند. )
ص: 202
صفحه 142 از 392
برگزیده و نکات ادبی و قرائات را « تفسیر طبري » دست به دست میگشت، ثعالبی آن را خلاصه کرد. او روایات تفسیري بیشتري از
نیز- به طور کوتاه- آورده است ولی شواهد شعري ابن عطیه را به جهت رعایت اختصار حذف کرده است. وي از کسانی است که
نتوانستهاند خود را از چنگال نیرومند اسرائیلیات نجات دهند؛ و اسرائیلیات، در جاي جاي تفسیرش راه یافته است؛ گرچه گاهی به
اسرائیلی و بیاعتبار بودن داستانی که آورده است نیز اشاره میکند. این تفسیر از این جهت که خلاصهاي از عمدهترین تفاسیر سلف
است مفید و در حد خود ارزشمند است.
19 . الدرّ المنثور
اشاره
جلال الدین ابو الفضل، عبد الرحمان بن ابی بکر بن محمد سیوطی (متوفاي 911 )؛ اصل او از خانوادهاي بود که در شهر اسیوط
(شهري در صعید علیاي مصر) میزیستند. گفتهاند: در اصل فارس بوده و در بغداد سکونت داشتهاند و سپس به مصر مهاجرت
کردهاند.
جلال الدین سیوطی از کودکی نبوغ خود را در حفظ و تحصیل علم نشان داد.
وي در سنّ هشت سالگی آموختن قرآن را به پایان رسانید. استادان و شاگردان او بیشمارند. او بیش از پانصد تألیف دارد که از
لحاظ تنوّع و گستردگی کم نظیر است.
دویست هزار حدیث از بر دارم و اگر بیشتر مییافتم بر آن میافزودم. وي آگاهترین مرد زمان خویش به » : خود چنین میگوید
حدیث شناسی و شناخت ابعاد آن- متنا و سندا- به شمار میرفت. تألیفات او از هر نظر ارزشمند، مفید و مورد توجّه همگان بوده
است. او کوششهاي متقدّمین را در رشتههاي مختلف حدیث و تفسیر و علوم قرآنی به سبک جالبی گرد آورده و متون بسیاري را
که در دسترس نبوده، یکجا در اختیار دانشدوستان قرار داده است و میتوان گفت کتب وي- بویژه در تفسیر و علوم قرآنی- دایرة
المعارفی قرآنی به شمار میرود و مراجعهکننده را تا حدود زیادي بینیاز میسازد. سیوطی، همانند علّامه مجلسی و فیض کاشانی و
سید عبد اللّه شبر، کاري گسترده و فراگیر انجام داده است.
وي نخست بر اساس نقل روایات از سلف و با اسانید متّصل، تفسیري به نام
ص: 203
نوشت؛ سپس به اختصار و نیز حذف اسانید آن پرداخت و تنها به ذکر صاحب کتاب مرجع اکتفا نمود. تفسیر « ترجمان القرآن »
نتیجه همین کار است و نامی است کاملا متناسب؛ زیرا روایات منقول در ذیل هر آیه، بدون نظم و دستهبندي و اظهار « الدرّ المنثور »
نظر یا جرح و تعدیل است و مانند گوهرهایی از هم پاشیده، در این تفسیر پخش گردیده است؛ و همان وصفی که سعد الدین
درباره این تفسیر نیز صادق «1» « کأنّها عقد قد انفصم فتناثرت لئالیه » : تفتازانی درباره کتابهاي شیخ عبد القاهر جرجانی کرده است
است.
این تفسیر، انباشته از آثار قدماست و براي مراجعه کنندگان، منبع سرشاري به شمار میآید.
دو نکته قابل توجه:
درباره این تفسیر باید به دو نکته- یکی مثبت و دیگري منفی- توجه داشت:
نکته مثبت آنکه، مؤلّف محترم بدون هیچ گرایشی انحرافی، به جمعآوري این آثار همّت گماشته و با خلوص نیّت، تا آنجا که
صفحه 143 از 392
توانسته است از منابع معتبر به نقل احادیث و نیز آراء و اقوال پیشینیان پرداخته است، بدون آنکه گرایش خاصی او را به این کار
واداشته باشد یا خواسته باشد اعمال غرض کند؛ بنابراین، مراجعه کنندگان با خاطري آسوده به این منبع سرشار از گوهرهاي
تابناك، مراجعه میکنند و هر یک، گوهر مطلوب خود را به دست میآورد.
اما نکته منفی: مؤلف در این گردآوري کاري غیر محققانه کرده است و آن، جمع متون قریب المعنی و انتخاب یک لفظ براي
آنها- در روایتهاي متعدد الإسناد- است؛ یعنی روایتهایی را که از حیث معنا به هم نزدیکند ولی اندکی اختلاف لفظ دارند، با ذکر
سندهاي متعدد یکجا و با انتخاب یک لفظ یا عبارتی بر گرفته از محصّل مجموع روایات، براي آنها نقل میکند. مراجعه کننده
گمان میبرد که همه آن متن، مورد اتفاق همه روایتکنندگان ذکر شده است؛ در صورتی که بیشتر اوقات چنین نیست و روایات،
در لفظ و عبارت- گر چه اندك- با هم اختلاف دارند و چه بسا براي محقق، همین اختلافهاي اندك، در نحوه استنباط و رسیدن به
. هدف ( 1) همانند گردنبندي از گوهر که از هم بگسلد و دانههاي آن پراکنده شود. ر. ك: تفتازانی، مطوّل، ص 10
ص: 204
مطلوب مؤثّر باشد ولی با روش اتخاذ شده مایه گمراهی گردد. لذا توصیه میکنیم، مراجعه کنندگان که با هدف تحقیق، به سراغ
چنین روایاتی میروند- که متأسفانه در این تفسیر شیوه غالب به خود گرفته است- تنها به متن موجود بسنده نکنند و به منابع اصل
آن که معمولا ذکر شده است نیز مراجعه کنند. براي نمونه به این مورد توجّه کنید:
روایتی را از منابع متعدد بدین «1» « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاري حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ » سیوطی، در ذیل آیه
أخرج عبد بن حمید و أبو داوود و الترمذي- و حسّنه- و النسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و » : گونه آورده است
النّحاس و الحاکم- و صحّحه- عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام قال: صنع لنا عبد الرحمان بن عوف طعاما فدعانا و سقانا من
الخمر. فأخذت الخمر منّا و حضرت الصلاة فقدّمونی فقرأت: قل یا أیّها الکافرون لا أعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. فأنزل اللّه
«2» .« هذه الآیۀ
سیوطی این متن را از کسان بسیاري نقل کرده است؛ از جمله از حاکم نیشابوري؛ و گفته است که حاکم آن را صحیح السند هم
شمرده است. در صورتی که آنچه حاکم نیشابوري صحیح السند شمرده است، درست مخالف متن مذکور است.
مردي از انصار مردم را دعوت » : حاکم از طریق عطاء بن سائب از ابو عبد الرحمان سلمی روایت میکند که علی علیه السّلام فرمود
کرد. هنگام نماز، یک نفر که مست بود به نماز ایستاد و این سوره (سوره کافرون) را نتوانست بخوبی بخواند؛ آنگاه آیه یاد شده
در این حدیث فوائد بسیاري است؛ از جمله، نادرستی قول خوارج که مستی و قرائت ناروا را به » : حاکم اضافه میکند .« نازل گردید
«3» .« علی علیه السّلام که خداوند او را از این تهمت مبرّا ساخته است نسبت میدهند. و این حدیث صحیح السند و قابل اعتماد است
.43 : شخص دیگري نیز که متن مذکور از او نقل شده است، ابن ابی حاتم است که وي ( 1) نساء 4
2) الدر المنثور، ج 2، ص 164 و 165 . در این متن آمده که علی را به پیش داشتند و چون مخمور (مست) بود سوره را به گونه )
دیگر خواند.
. 3) المستدرك علی الصحیحین، ج 2، ص 307 )
ص: 205
نیز مانند حاکم برخلاف نقل سیوطی روایت کرده است: او از طریق عطاء از سلمی روایت میکند که علی علیه السّلام فرمود: در
قل یا أیّها » : مهمانیاي که عبد الرحمان بن عوف ترتیب داده بود، فلانی را به نماز ایستانیدند و او از سر مستی، در نماز چنین خواند
«1» . الکافرون أعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. آنگاه آیه نازل شد
ملاحظه میشود که متن مذکور با روایتی که حاکم آن را صحیح دانسته کاملا در تضادّ است و با روایت ابن ابی حاتم نیز مخالفت
صفحه 144 از 392
«4» . تنها با روایت ترمذي موافق است «3» . و حتی با روایت طبري نیز اندك اختلافی دارد «2» دارد
این کار، چه از روي عمد انجام گرفته باشد و چه از روي سهو، خلاف امانت در نقل است.
فراوان است که نباید از دید محققان پوشیده بماند. « الدر المنثور » این گونه غفلتها در تفسیر
20 . منهج الصادقین
ملّا فتح اللّه کاشانی (متوفاي 988 ) مفسّر شهیر قرن دهم هجري و از شاگردان خاص علی بن حسن زوارهاي است. زوارهاي و ملا فتح
که به روایات اهل بیت علیهم السّلام توجّهی نکرده و «5» « مواهب علیّه » اللّه هر دو در واکنش نسبت به روش صاحب تفسیر
. هیچگونه نشانهاي از وابستگی خود به شیعه و اهل بیت را بروز نداده است، شرحی ( 1) تفسیر ابن ابی حاتم، ج 3، ص 958
ولی در روایت حاکم از قول علی علیه السّلام .« فقدّمونی ... فقرأت » : 2) سیوطی در نقل خود از علی علیه السّلام چنین آورده است )
که این رجل و فلان در روایت «... فقدموا فلانا فقرأ » : و در روایت ابن ابی حاتم چنین آمده است «... فقدّموا رجلا فقرأ » : آمده است
دیگر به خود عبد الرحمان بن عوف تصریح شده است (به منابع یاد شده رجوع شود) و روشن نیست که سیوطی چرا مرتکب این
اشتباه بزرگ شده است.
. 3) تفسیر طبري، ج 5، ص 61 )
. 4) ترمذي، الجامع الصحیح، ج 5، ص 238 ، شماره 3026 )
5) معروف به تفسیر کاشفی. نوشته کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی سبزواري (متوفاي 910 ) از علماي دربار تیموریان و )
میباشد. تفسیر وي به سبک تفاسیر اهل سنت است و صبغه عرفانی دارد؛ که به دستور شاه « روضۀ الشهداء » صاحب کتاب معروف
معرّفی شده است. زوارهاي و ملا فتح اللّه نیز این تفسیر را مطابق « تنویر المواهب » عباس ثانی و توسط فیض کاشانی بازنگري و به نام
با مذاق شیعه تغییر دادهاند. تفسیر کاشفی در هند و پاکستان و اخیرا در ایران به چاپ رسیده است.
ص: 206
بر مواهب نگاشته و روایات صادره از معصومین علیهم السّلام را در آن گنجاندهاند. منهج الصادقین تنها شرح و تفسیر قرآن نیست؛
بلکه تفسیري جامع و مشتمل بر مباحث مختلف و متنوّع- به زبان فارسی- است؛ کاشانی بیشتر نظریات تفسیري بیضاوي و زوارهاي
در باب قصص و تواریخ بهره جسته است. از « مجمع البیان » زمخشري را آورده و از تفسیر « کشاف » و نیز مباحث ادبی و بلاغی
و گازر نیز مطالبی برگزیده است. گاه سخنان اهل عرفان و مشاهیر متصوّفه را نیز در « تفسیر ابو الفتوح رازي » شیخ طوسی و « تبیان »
لابهلاي تفسیر جاي داده و کل متن را با نثري شیوا و روان نوشته است و هر جا که مناسب دیده از اخبار و روایات اهل بیت عصمت
کمک گرفته است.
در تقریر اصول دین، عقاید شیعه و مسائل مناسب آن، متین و معقول سخن گفته و تعصّب و گرایش تندي از خود نشان نداده است؛
از این رو از زمان نگارش آن، مورد توجّه دانشمندان قرار گرفته و از معروفترین تفاسیر دوره صفوي به زبان فارسی به شمار میرود.
روش کاشانی در نقل اقوال و عبارات دیگران چنین است که پیش از تفسیر، مقدمهاي نگاشته و به مباحثی از علوم قرآن و مبادي
تفسیر اشاره کرده و گاه از خود، توضیحات و شروح و شواهدي افزوده است. مهمترین مباحث مقدمه عبارتند از:
فضل قرآن، نام قاریان، معناي تفسیر و تأویل، حدیث نزول قرآن علی سبعۀ أحرف و معناي آن، گردآوري [و تدوین قرآن و
مصونیت آن از تحریف.
مؤلف، خود تفسیر منهج را خلاصه کرده که بارها در ایران چاپ و نشر یافته است. یکی از این چاپها با تصحیح ابو الحسن شعرانی
در سال 1363 ش از سوي انتشارات کتابچی انجام گرفته است. اصل تفسیر نیز با تحقیق علامه شعرانی و تصحیح علی اکبر غفاري و
صفحه 145 از 392
با مقدمه و حواشی سید ابو الحسن مرتضوي، از سوي انتشارات علمیه اسلامیه، در سال 1385 ق در ده مجلد به چاپ رسیده است.
به زبان عربی دارد که در دست تحقیق و چاپ و نشر است. « زبدة التفاسیر » مؤلف، تفسیر دیگري نیز به نام
ص: 207
21 . تفسیر صافی
اشاره
این تفسیر اثر ملامحسن، محمد بن مرتضی معروف به فیض کاشانی (متوفاي 1091 ) است. او محدثی فقیه و فیلسوفی عارف بود. در
کاشان دیده به جهان گشود و در آن شهر مدارج علمی را طی کرد و آوازهاي بسزا یافت. سه تفسیر بزرگ، متوسط و کوچک دارد
.« صافی، اصفی و مصفی » - با نامهاي- بترتیب
تفسیر صافی آمیزهاي از روایت و درایت و نقل و عقل است. این تفسیر شامل تمامی آیات قرآن است و مؤلف در بیان عبارات خود
عنایت ویژه داشته و اغلب عبارات خود را از آن برگزیده است و سپس متون روایات نقل شده از اهل بیت علیهم « تفسیر بیضاوي » به
السّلام را ذکر کرده است.
در آغاز تفسیر مقدمهاي مشتمل بر دوازده فصل نگاشته و در آن از شؤون مختلف قرآن و فضیلت آن، ثواب تلاوت آیات و تفسیر و
تأویل سخن گفته است.
مقدمه این کتاب از جامعترین مقدمات تفسیري است که به رشته تحریر در آمده و مؤلف آن کوشیده است تا مواضع مفسران را
نسبت به تفسیر مأثور و متکی بر روایات و تفسیر عقلی متکی بر اجتهاد را بیان کند و شایستگیها و تواناییهایی را که لازم است
یک مفسر داشته باشد توضیح دهد.
او نام هر یک از این فصلها را مقدمه نامیده که گزارش کوتاه هر یک از فصلهاي دوازدهگانه بدین شرح است:
وي در مقدمه نخست، پس از پیشگفتار، به نقل روایات مربوط به فضیلت قرآن و سفارش به تمسک به آن پرداخته است.
مقدمه دوم، درباره علم اهل بیت نسبت به قرآن است که در آن، به بیان نکاتی توجه شده است؛ از جمله اینکه امامان معصوم علیهم
السّلام تفسیر همه آیات را میدانند و به ظاهر و باطن قرآن کاملا آگاهند.
مقدمه سوم، در بیان اینکه اغلب آیات قرآن مربوط به شأن اولیاي خدا و دشمنی با دشمنان اوست.
مقدمه چهارم، در بیان معناي تفسیر و تأویل؛ ظهر و بطن؛ محکم و متشابه؛ ناسخ و منسوخ و جز آن؛
ص: 208
مقدمه پنجم، درباره منع از تفسیر به رأي و بیان معناي آن؛ مقدمه ششم، در تحریف ناپذیري قرآن؛ مقدمه هفتم، در بیان اینکه قرآن
تبیان و روشنگر همه چیز است و اصل و اساس معارف دینی و قواعد احکام شرعی در آن آمده است؛ مقدمه هشتم، درباره قرائتهاي
مختلف قرآن و ارزش آنها؛ مقدمه نهم، در بیان نزول دفعی و تدریجی قرآن؛ مقدمه دهم، در بیان چگونگی شفاعت قرآن و ثواب
تلاوت و حفظ آن.
مقدمه یازدهم، درباره چگونگی تلاوت قرآن و آداب آن؛ و مقدمه دوازدهم، در توضیح پارهاي از اصطلاحات تفسیري که مؤلف
در خلال تفسیر آنها را به کار برده است.
این تفسیر- در مجموع- از جمله تفاسیر نفیس و ارزشمند و فراگیر است که نزدیک به همه روایات اهل بیت علیهم السّلام در
ارتباط با تفسیر یا تأویل آیات در آن گرد آمده است. گرچه در مواردي مؤلف، غث و سمین و سره و ناسره را به هم آمیخته است.
صفحه 146 از 392
روش فیض کاشانی در تفسیر
مرحوم فیض در آغاز، به تفسیر لغوي آیات پرداخته و در پارهاي از موارد اعراب مربوط را هم بیان کرده و سپس روایات مأثور از
اهل بیت علیهم السّلام را در تفسیر آیات آورده است. او در نقل احادیث بر تفاسیر قمی و عیاشی و دیگر کتابهاي معروف حدیث
تکیه کرده است؛ ولی در نقل روایت تنها به نقل احادیث صحیح اکتفا نکرده، بلکه هر حدیثی را که با موضوع آیات متناسب دیده
است آورده و با ذکر منابع و مآخذ مربوط، مسؤولیت بررسی صحت و سقم آنها را از عهده خود برداشته است. اشکال عمدهاي که
بر او وارد است این است که در بسیاري از موارد، حدیث را به گونهاي نقل کرده است که خواننده را به اشتباه میاندازد؛ چنانکه
گمان میکند روایت طرح شده، تفسیر قطعی آیه است؛ در حالی که در بسیاري موارد، چنین نیست.
این تفسیر تعداد زیادي از اسرائیلیات و احادیث ضعیف را در بر دارد و در پارهاي از موارد، سخنانی عرفانی بر قلم رانده که ظاهرا
تأویل آیه است ولی با ظاهر
ص: 209
نصّ و بلکه با دلیل عقل و فطرت سلیم ناسازگار است. به عنوان مثال هنگام ذکر قصه هاروت و ماروت، بر اساس روایات اسرائیلی
.« آن دو [هاروت و ماروت شراب نوشیدند و در برابر بت سجده کردند و مرتکب زنا شدند » : و به پیروي از بیضاوي چنین میگوید
شاید مراد از دو ملک، روح و قلب باشد؛ چون آن دو، از عالم روحانی به عالم » : سپس با ارائه تأویلی دور از فهم متعارف میگوید
جسمانی فرود آمدند تا حق را بر پا دارند ولی فریفته زیبایی و جمال زندگانی دنیا شدند و در چنگال شهوت گرفتار آمدند. شراب
غفلت نوشیدند و بندگی بت نفس گزیدند و عقل نصیحتگر خود را به سبب تغذیه نکردن آن با دانش و تقوا، کشتند و اثر پند و
شدند. ولی دنیا که مظهر فریب و نیرنگ « زهره » اندرز آن را از جانهاي خود زدودند و با سرکشی و تمرّد آماده زنا با زنی به نام
است بر طبق عادت همیشگیاش از ایشان که خواهان دنیا بودند گریخت و آنها را تنها گذاشت. زهره نیز به آسمان رفت و ستاره
زهره که نشانه طرب و نشاط نیز هست هموست. ولی تا زمانی که در آسمان باشد، درخشش دلفریب نور دنیا از مکانی بلند و دور
از دسترس هوادارانش دلربایی خواهد کرد. حب دنیا در قلب آن دو موجب شد به سحر و جادو روي آورند. پس از آنکه از مستی
غفلت به هوش آمدند و عقلشان بازگشت، آسانترین عذاب را برگزیدند؛ سپس به عالم برزخ برده شدند؛ در آنجا- در حالی که
«1» .« سرهایشان به طرف پایین است- تا روز رستاخیز، در عذاب خواهند ماند
شایسته فقیه نامور و فرهیختهاي چون فیض، آن بود که این گونه اسرائیلیات و روایات مخدوش و بیاساس را کنار نهد؛ حتی اگر
شایسته نیست تأویل شود بلکه باید کنار گذاشته شود. «2» ، این روایات دروغین به اهل بیت علیهم السّلام هم نسبت داده شده باشد
1) تفسیر صافی، ج 1، ص 130 ، ذیل آیه 102 از سوره بقره. )
2) در جاي خود یادآور شدیم که دروغ پردازان، از جعل سند هم روي گردان نبودند و هر گفتار پسند خود را به هر که )
میخواستند نسبت میدادند و براي آن سند میساختند.
ص: 210
22 . تفسیر الأصفی
برگزیده است و در آن، تفسیر صافی را در بیست « الصافی » دارد که از تفسیر بزرگ « الأصفی » محدّث کاشانی تفسیر دیگري به نام
و یک هزار بیت خلاصه کرده است. الاصفی تفسیري موجز و لطیف و مشتمل بر مهمترین مسائل تفسیري به شیوه اهل حدیث است.
لبّ کلام و گزیده مرام را در آن گرد آورده است؛ که مراجعه کننده را در تبیین معانی قرآنی و شرح مقاصد عالی بینیاز میسازد؛
صفحه 147 از 392
بارها به چاپ رسیده و مورد استقبال « تفسیر صافی » و این، از حسن سلیقه و شیوایی قلم مرحوم فیض حکایت دارد. این تفسیر مانند
قرار گرفته است.
23 . تفسیر المصفّی
است و این تفسیر، در کمال ایجاز و ایفاء و در عین حال به گونهاي رسا و گویا « الأصفی » سوّمین تفسیر فیض کاشانی که تلخیص
در اختیار همگان قرار گرفته است.
خداوند همواره فیوضات خود را بر روان پاك فیض بریزاد که سرتاسر عمر پر برکت خود را وقف خدمت به دین و قرآن نمود.
24 . تفسیر بحرانی (البرهان)
اشاره
مؤلف آن سید هاشم بن سلیمان بن اسماعیل حسینی بحرانی کتکانی است. کتکان یکی از روستاهاي تابع توبلی، از شهرهاي کشور
بحرین، است. وي در سال 1107 بدرود حیات گفت.
او از محدثان فاضل و جزو پژوهندگان اخبار و روایات بود و احادیث فراوانی را گرد آورد؛ بیآنکه در جرح و تعدیل راویان آن
سخنی بگوید یا به تأویل روایاتی که آشکارا با عقل و نقل در تعارض است، بپردازد؛ که شیوه بیشتر اخباریان افراطی است.
وي در تفسیر خود، بر کتابهایی اعتماد کرده است که برخی از آنها از درجه اعتبار ساقط است. گذشته از اینکه برخی منابع وي
مخدوش و فاقد اعتبار است. احادیثی را هم که از این کتابها نقل کرده، اغلب مرسل و یا ضعیف السند است.
ص: 211
از جمله اشکالات این کتاب آن است که تفسیر آیه را مستقیما به امام معصوم نسبت میدهد در حالی که روایات را صرفا در کتابی
و این، «... امام عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه فرموده است » : منسوب به امام حسن عسکري علیه السّلام یافته است. مثلا میگوید
«1» . گونهاي بیاحتیاطی است که برخلاف شیوه پارسایان میباشد
در این تفسیر به همه آیات قرآن پرداخته نشده و تنها آیاتی تفسیر شده است که در ذیل آنها روایتی- و لو مربوط به یک کلمه آن-
نقل شده باشد؛ لذا این کتاب علاوه بر ایرادهاي پیشگفته، همچون ضعف اسناد، ذکر روایات مرسل و بیاعتباري اغلب منابع،
تفسیري ناپیوسته است و نیز مؤلف در آنجا که روایات متعدّد باشد و احیانا در تعارض باشند در مقام توجیه بر نیامده و در جهت
تأویل یا رفع تعارض آنها کوششی نکرده است.
شیوه وي در تفسیر
وي تفسیر خود را با مقدمهاي آغاز کرده است که در آن درباره فضیلت دانش و جوینده آن، فضیلت قرآن، حدیث ثقلین، نهی از
تفسیر به رأي، ظاهر و باطن قرآن، اقسام کلام در قرآن و مطالبی از این قبیل نکاتی چند را نگاشته است.
او بعد از این مقدمات، تفسیر خود را با آنچه در مقدمه تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی آمده است شروع میکند و در آن از
آمده است- سخن میگوید. سپس بترتیب «2» انواع و اصناف آیات- بنا به ترتیبی که در تفسیر منسوب به محمد بن ابراهیم نعمانی
سورهها به تفسیر آیات میپردازد؛ به این ترتیب که ابتدا آیه را ذکر میکند و پس از آن، روایات مأثور از امامان معصوم علیهم
السّلام درباره آیه را میآورد، ولی درباره قوت و ضعف اسناد و درستی و نادرستی روایات، اظهار نظري نمیکند.
صفحه 148 از 392
البته این سخن بدان معنا نیست که همه روایات این تفسیر بیارزش و از درجه اعتبار ساقط باشد بلکه گاه، احادیثی درخشان، و
کلماتی گهرسان که قطعا از اهل بیت عصمت یعنی راهنمایان امّت و چراغهاي روشنیبخشی در ظلمت صادر شده است وجود
91 و جز آن. ،79 ،78 ، دارد؛ روایاتی که نشاننده عطش مشتاقان و شفابخش جان خستهدلان ( 1) به عنوان مثال ر. ك: ج 1، ص 73
2) تفسیر نعمانی رسالهاي مجهول النسب است که تاکنون نگارنده آن ناشناخته مانده است. )
ص: 212
است.
این تفسیر نیازمند نقد و بررسی و پالایش است تا سره آن از ناسره باز شناخته شود و احادیث صحیح و پذیرفتنی آن از احادیث
ضعیف و نادرست جدا گردد.
این کتاب در کل و با چشمپوشی از پارهاي نقصها مجموعهاي نادر و یگانه است که مؤلف در آن، احادیث ارزشمندي را از
چشمهسار دانش امامان معصوم علیهم السّلام گرد آورده است و بر خوانندگان آگاه و پژوهشگران خردمند است که به بحث و
بررسی درباره روایات فراوان آن پردازند و از میان انبوه آنها، سره را از ناسره باز شناسند.
در برخی از چاپها مقدمهاي بر این تفسیر افزودهاند که خود، کتابی مستقل و تألیف محدّث نامی ابو الحسن ابن محمد طاهر عاملی
در سه بخش تنظیم شده « مرآة الأنوار و مشکاة الأسرار » نباطی فتّونی از بزرگان و مشاهیر قرن دوازدهم هجري است. این کتاب با نام
و هدف آن، بیان نقش ائمه اطهار علیهم السّلام در تفسیر و فهم معانی قرآن است.
بخش اول درباره بطن قرآن که با مسأله ولایت و امامت مربوط است و ظهر قرآن که مخصوص بیان دلایل نبوت و اصول شریعت
است و در پنج فصل تنظیم گردیده است.
بخش دوم در خصوص جمع و تألیف قرآن و تحوّلات مربوط به آن و نیز درباره مسأله تحریف است و چهار فصل دارد.
بخش سوم- که عمده مباحث کتاب را تشکیل میدهد- شامل بحث از تأویل قرآن و موارد آن است. در این بخش، نخست به
کلیات و سپس- بترتیب حروف الفبا- به واژههایی که تأویل در آنها راه یافته، پرداخته شده است.
این کتاب از حیث محتوا مجموعه با ارزشی است؛ ولی غالبا بر روایات ضعیف و بی اعتبار تکیه کرده و به شیوه اهل حدیث، از
جهت دقّت در سند و مراعات توافق متن با اصول مذهب تساهل ورزیده است؛ از جمله در مسأله تحریف کوتاه آمده و در خصوص
بسیاري از موارد تأویل، ضابطه اصولی، به کار بسته نشده است؛ لذا بر مراجعه کننده است که خود دقّت کند و در مسائل مربوط به
پایههاي دین تساهل نورزد.
ص: 213
25 . تفسیر حویزي (نور الثقلین)
اشاره
این تفسیر اثر عبد علی بن جمعه عروسی حویزي (متوفاي 1112 ) از محدثان قرن یازدهم هجري است. وي مسلک اخباري داشت و
محدثی فقیه و شاعر و ادیبی چیرهدست بود. در شیراز اقامت گزید و- در همانجا- به نقل و نشر احادیث مشغول گردید. گروهی از
جمله سید نعمت اللّه جزایري از محضرش بهره بردند.
وي احادیثی منقول از امامان اهل بیت علیهم السّلام را که به گونهاي با آیات قرآن ارتباط داشته، گرد آورده است. این احادیث گاه
به تفسیر و گاه به تأویل آیات مربوط است و در پارهاي موارد هم به عنوان استشهاد یا در تأیید نظریه آنها استفاده شده است و بیشتر
صفحه 149 از 392
آنها ارتباط مستقیمی با آیه و مفهوم و یا دلالت آن ندارد و به عنوان شاهد ذکر شده است.
از آن گذشته، این احادیث- جز اندکی که از مجامع حدیثی معتبر نقل شده است- ضعیف السند یا مرسل هستند.
این تفسیر تمام آیات قرآن را در بر نمیگیرد و مؤلف در آن، نص آیات قرآن را هم نیاورده است؛ تنها در ضمن نقل روایات که به
ترتیب آیهها و سورهها مرتب شده است به ذکر نام سورهها و شماره آیات بسنده کرده است و به نقد و بررسی روایات نیز نپرداخته
ظاهر برخی از روایاتی که نقل کردهام با » : و در رفع تعارض میان آنها راه حلی ارائه نکرده است. وي در مقدمه این تفسیر میگوید
اجماع علماي امامیه مخالف است و مقصود من از نقل آنها، بیان عقیده نیست و نخواستهام تکلیفی را بشناسانم. بلکه آنها را آوردهام
تا خواننده بصیر و نکتهسنج بداند که این روایات، چگونه و از چه طریقی نقل شده است و خود درباره آنها بیندیشد و چارهگري
کند و در رفع تعارض آنها بکوشد. در عین حال، همراه ذکر روایات، از آوردن معارض آنها نیز کوتاهی نکردهام و بر عهده
«1» .« خواننده است که- خود- حقیقت را روشن سازد
او با بیان این سخنان، خود را از پیآمدهاي مترتّب بر روایاتی که نقل کرده و تعارض یا تضاد احتمالی آنها با اصول مذهب رهانده
و آن را بر عهده خوانند گزارده است. ولی این کافی نیست و- به اعتقاد ما- وي در این زمینه کوتاهی کرده است؛ ( 1) نور الثقلین،
. ج 1، ص 2
ص: 214
چون کمترین وظیفه او این بوده است که مواضع ابهام و اجمال را براي خوانندگان روشن کند. همان طور که مرحوم علامه مجلسی
چنین کرده است؛ زیرا گاه، روایت، مضمونی موهن و مخالف با شرع دارد که سکوت در برابر آن شایسته « بحار الانوار » در
دانشمندان نیست و ممکن است گذشتن از کنار آن موجب اغراء به جهل و در مواردي موجب ایجاد سستی عقیده نسبت به ائمه
اهل بیت علیهم السّلام شود؛ بنابراین، نقل روایت و اظهار نظر نکردن درباره صحت و سقم آن که موجب پارهاي مشکلات در
عقاید مسلمانان میشود سزاوار نیست.
روایتی مخدوش و بیاساس را نقل «1» « إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْ رِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَ ۀً فَما فَوْقَها » به عنوان نمونه، در ذیل آیه مبارکه
« و ما فوقها » امیر مؤمنان و مقصود از « بعوضه » کرده و به امام صادق علیه السّلام نسبت داده است. مضمون روایت چنین است: مراد از
«2» . پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله است
وي همچنین روایاتی موهن نسبت به مقام شامخ معصومان علیهم السّلام مشتمل بر غلو را نقل کرده و احادیث ساختگی و اسرائیلیات
و امثال «3» زنی بود که مسخ شد و دو ملک (هاروت و ماروت) با او زنا کردند « زهره » مربوط به داستان هاروت و ماروت و اینکه
این خرافات و افسانههاي اسرائیلی را بدون هیچگونه بررسی و اظهار نظر ذکر کرده و کتاب خود را از آن انباشته است.
روش وي در تفسیر
او روایات را بدون بررسی و طبقهبندي و بیآنکه درباره آنها اظهار نظري بکند، نقل کرده و تنها به دلیل اینکه روایتند و به نحوي
به آیه ربط مییابند، به ذکر آنها پرداخته است.
به عنوان نمونه، او در سوره نساء سخن خود را درباره ثواب قرائت آن سوره آغاز کرده و روایت مرسلی را از پیامبر صلّی اللّه علیه و
آله نقل کرده است، بدین مضمون که حضرت فرمود: هر کس این سوره را بخواند گویی براي همه ورثه خود میراث گذاشته است.
.26 : تنها مناسبت این روایت با سوره نساء آن است که در سوره نساء احکام ارث طرح شده است. ( 1) بقره 2
. 2) نور الثقلین، ج 1، ص 45 )
. 3) همان، ص 91 )
صفحه 150 از 392
ص: 215
پرداخته و روایتی بدین مضمون نقل کرده است: «1» « یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ » او سپس به تفسیر آیه
اینان (الناس) خویشاوندان پیامبرند و آقا و سرورشان امیر مؤمنان است. مردم به دوست داشتن ایشان مکلّف شدند ولی به تکلیف »
در حالی که ارتباطی بین این روایت و آیه یاد شده به نظر نمیرسد. ؛« خود عمل نکردند
در حالی که اگر ؛« موجود زنده) آفریده شد، حوّا نامیدند ) « حی » حوّا را از آن رو که از » : سپس روایتی بدین مضمون آورده است
میگویند که از « مرأه » به زن از آن رو » : همچنین نقل میکند که .« حوّا » نامیده میشد نه « حیّا » آنچه روایت کرده درست باشد باید
و در ادامه، روایتی متناقض با روایت پیش نقل میکند که آفرینش « مرء (مرد) آفریده شده است؛ زیرا حوّا از استخوان آدم خلق شد
وي از باقیمانده خاکی که آدم از آن آفریده شد خلق گردید. » : حوا از استخوان (ضلع) آدم را نفی میکند و میگوید
آنچه به عنوان معناي درست آیه به نظر میرسد این است که حوا از جنس خود آدم آفریده شد تا آدم بتواند در کنار او آرامش
.«2» « خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها » : یابد؛ چنانکه در سوره روم هم بر این مفهوم تأکید شده است
این سخن نیز ؛« نامیدهاند که آدم به حوا انس گرفت « نساء » زنان را از آن جهت » : نیز میگوید « نساء » حویزي، درباره وجه تسمیه
مینامیدند. « أنساء » درست نیست؛ چون اگر چنین بود باید ایشان را
وي در ادامه، به چگونگی ازدواج فرزندان آدم اشاره میکند و امکان ازدواج فرزند پسر را با فرزند دختري که با او همزاد نبوده و
از شکم بعدي متولد شده نفی میکند و میپندارد که چنین ازدواجی در نزد حیوانات هم نارواست و در این خصوص افسانهاي را
نقل میکند بدین مضمون که حیوانی خواهرش را نشناخته، بر پشت او جهید و چون فهمید که با خواهر خود آمیزش کرده است از
شدّت ناراحتی آلت تناسلی خود را با دندان قطع کرد و در جا مرد.
.1 : وي به همین شیوه روایات را بدون نقد و بررسی و دقت در اسناد یا محتوا نقل ( 1) نساء 4
.21 : 2) روم 30 )
ص: 216
کرده است؛ بیآنکه آنها را با اصول مذهب یا با میزان عقل بسنجد و به میزان صحت و سقم آن پی ببرد.
ما ساحت قدس امامان معصوم علیهم السّلام را از گفتن چنین سخنان افسانهآمیز و کودکانه مبرّا میدانیم؛ روایات بیارزشی که
علاوه بر متناسب نبودن آنها با شأن والاي قرآن کریم، بیقین از شأن و منزلت بلند امامان معصوم علیهم السّلام میکاهد.
البته ناگفته نماند که در پارهاي از موارد و در لابهلاي این روایات، سخنانی متین و استوار هم نقل شده است؛ چنانکه در میان خارها
هم گلهاي شکوفا یافت میشود؛ ولی این شیوه نقل و در هم آمیختن سره با ناسره، روشی ناپسند است و امامان معصوم علیهم
السّلام همواره مردم- بویژه ناقلان حدیث- را از آن بر حذر داشتهاند.
26 . تفسیر مشهدي (کنز الدقائق و بحر الغرائب)
مؤلف آن محمد بن محمد رضا بن اسماعیل بن جمال الدین قمی معروف به مشهدي است که در حدود سال 1125 بدرود حیات
آن است که در جوار حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام در شهر مقدس مشهد « مشهدي » گفت. علت شهرت وي به
اقامت گزید. وي از محضر ملا محسن فیض کاشانی بهره برده و در تفسیر قرآن از راه و روش او پیروي کرده است.
تفسیر مشهدي، در حقیقت چکیده مهمترین تفاسیر شیعه امامیه است. مؤلف آن، عبارات نغز و والا و تعابیر ناب و خالص را از
لابهلاي کتب و تألیفاتی که خوانده، برگزیده است؛ مانند استاد خود ملامحسن فیض کاشانی، در شیوانویسی از سبک ابو سعید
بهره جسته است. « مجمع البیان » شیرازي بیضاوي پیروي کرده است؛ همان گونه که در ترتیب تبویب تفسیر از شیوه طبرسی در
صفحه 151 از 392
شیخ بهائی پسندیده در تفسیر خود آورده است؛ از « حواشی » زمخشري و « تفسیر کشّاف » علاوه بر آن، وي نکات فراوانی را که در
این رو تفسیر وي، چنانکه خود در مقدمه تصریح کرده و نیز بر حسب آنچه در تقریظ علامه مجلسی و محقق خوانساري بر تفسیر او
آمده است؛ و ما در مقدمهاي که بر این تفسیر نوشتهایم بدان اشاره کردهایم به صورت مجموعهاي از گزیده آثار و آراء در آمده
است.
ص: 217
سبک تفسیر او جمع میان عقل و نقل است؛ چنانکه روایات منقول از اهل بیت علیهم السّلام را ذکر کرده و در پی آن، نظر خود و یا
در موضوعات « تفسیر صافی » آنچه را در کتب و آثار دیگر یافته، نگاشته است و با تأسّی از روش استاد خود، فیض کاشانی در
عرفانی، ادبی و کلامی دست به قلم برده و مطالبی ارزنده ارائه کرده است.
و احادیث جعلی موضعی منفی دارد و آنها را ردّ میکند و از آنها و ذکر تفاصیل آنها دوري میجوید؛ « اسرائیلیات » وي نسبت به
این روایت که هاروت و ماروت به صورت دو انسان در آمدند و » : مثلا ضمن تکذیب قصه معروف هاروت و ماروت میگوید
.« داراي شهوت شدند ساخته و پرداخته یهود است
همچنین در مسأله تحریف، موضعی مشابه موضع استاد خویش (فیض کاشانی) دارد و آن را شدیدا مورد انکار قرار میدهد و در
«1» . جاي جاي تفسیرش به این مطلب تصریح میکند
کوتاه سخن اینکه تفسیر وي نزد امامیه در ارائه تصویري شفاف در جمع میان روایت و درایت، جایگاه رفیعی دارد. در این تفسیر
تمام آنچه در دیگر تفاسیر آمده است، اعم از لغت، نحو و بلاغت به صورتی موجز و شیوا فراهم است.
بنابراین تفسیر وي حاوي نکات گوناگون و از دقت و ظرافت والایی برخوردار است چنانکه موجب گشته که تفسیر وي در نوع
خود یگانه و منحصر به فرد تلقّی گردد و در میان تفاسیر آن عصر، ممتاز شناخته شود. علامه مجلسی و فاضل خوانساري این تفسیر
را ستوده و بر آن تقریظ نوشتهاند که دلیل بر ارزش والاي این تفسیر است. این تفسیر در آغاز قرن پانزدهم هجري بارها در شکلی
وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به انجام رسیده « دار النشر » زیبا به چاپ رسیده است؛ از جمله چاپی که از سوي مرکز
است.
27 . تفسیر کبیر شبّر (صفوة التفاسیر)
وي در سال 1188 در نجف زاده شد. سپس همراه پدر به کاظمین ؛« شبّر » علّامه سید عبد اللّه بن محمد رضا علوي حسینی مشتهر به
. مهاجرت کرد و تا هنگام ( 1) از جمله ذیل آیه حفظ (سوره حجر آیه 9) ج 5، ص 228
ص: 218
وفات (سال 1242 ) آنجا ماند. وي از نخبگان علماي عصر خویش بود. فقیهی آگاه و محدّثی خبیر و مفسري متبحّر و جامع علوم
معقول و منقول بود. در اخلاق کریمه آیتی بود و به عنوان یکی از بزرگان و سرشناسان امامیّه و فردي با مقام و منزلت رفیع شناخته
شده بود. او همه عمر پر برکت خویش را صرف تألیف و تصنیف نمود تا توانست در عمري که از پنجاه و چهار سال نگذشت، آثار
گرانبهایی به جامعه اسلامی بویژه جامعه تشیع تقدیم کند که همواره مورد استفاده حوزههاي علمی قرار گرفته و در بستر زمان رواج
روزافزون یابد. خداوند به سبب این همه آثار گرانبها که از خود به یادگار گذاشت، او را غریق رحمت خویش گرداند.
وي در رشتههاي مختلف علوم اسلامی همچون فقه، حدیث، تفسیر، معارف و اخلاق صاحبنظر بود و در تمامی این زمینهها تألیفات
علامه مجلسی همارز و همسوست. در فقه و معارف و اخلاق نیز « بحار الانوار » وي با « جامع الاخبار » ، سودمندي دارد. در حدیث
نوشتههاي فراوانی دارد. در تفسیر سه نوشته کامل و باارزش دارد: تفاسیر کبیر، وسیط، وجیز:
صفحه 152 از 392
تاکنون به چاپ نرسیده ولی نسخههاي کامل خطی آن موجود است، در دو مجلد بزرگ که « صفوة التفاسیر » تفسیر کبیر او با نام
مجلد اول آن از آغاز قرآن تا پایان سوره رعد است- در گنجینه نسخههاي خطی کتابخانه نجفی مرعشی در قم- و مجلد دوم از
سوره رعد تا پایان قرآن- در گنجینه نسخههاي خطی کتابخانه مجلس شوراي اسلامی در تهران- نگهداري میشود. نسخههاي
دیگر به طور پراکنده در دیگر کتابخانهها وجود دارد.
این تفسیر، مقدمهاي نسبتا طولانی دارد که در شانزده بخش تنظیم یافته و در آن،- به طور گسترده- از مسائل مختلف سخن گفته
چنانکه شیوه -«1» شده است و خود، رسالهاي مستقل در علوم قرآنی شمرده میشود. سپس به تفسیر آیات به روشی مزجی ترکیبی
علّامه شبّر در هر سه تفسیر است- پرداخته شده است. گاه قرائت و ( 1) بدین گونه که در آن، جملههاي تفسیري با آیات تلفیق شده
و بظاهر، متن از شرح جدا نیست. بیضاوي در تفسیر قرآن چنین شیوهاي پیش گرفته و فیض کاشانی و علامه شبر نیز به همان راه
رفتهاند. این شیوه (تفسیر مزجی ترکیبی) در تفسیرهاي مختصر بیشتر متعارف است.
ص: 219
شرح واژهها و اعراب از حیث لغت و نحو و گاه بلاغت در آن آمده است. علامه شبّر در این تفسیر، به تفسیر آیات بر اساس روایات
وارده از معصومین علیهم السّلام میپردازد و کمتر آراء دیگران را میآورد و در مباحث فقهی و کلامی نیز- به مناسبت- با دقّت و
ظرافت کامل وارد میشود.
او در تفسیر و تفاسیر و آثار دیگرش، از ذوق سرشار و قدرت ادبی و نیز اطلاعات علمی گسترده خود در فهم روایات بهره فراوان
برده است که از حسن سلیقه و ذکاوت والاي وي حکایت دارد. از این رو تألیفات علامه شبر در تمامی زمینههاي علوم اسلامی
مورد علاقه و استقبال همگان قرار گرفته است.
این تفسیر، همانگونه که از نامش پیداست، گزیدهاي از تفاسیر پیش از وي است که بر اساس اعتماد به نقل توأم با عقل، گزینش
شده است. علامه شبّر با حسن انتخاب و احاطهاي که به روایات معصومین علیهم السّلام داشته و با اعمال ذوق، تفسیري کامل و
جامع به جهان اسلام تقدیم کرده است.
28 . تفسیر وسیط (الجوهر الثمین)
و با همان شیوه نگاشته شده است. از « تفسیر کبیر » الجوهر الثمین، دوّمین تفسیر علامه سید عبد اللّه شبّر است که در حجمی کمتر از
به نظر آمد » : مقدمه کوتاه این تفسیر بر میآید که علامه شبر آن را پیش از تفسیر کبیر نوشته است. در این مقدمه آمده است
تفسیري بنگارم که شامل نکات لطیف و معانی ظریف و تصحیح قرائات و مبانی آنها و اخبار و آثار معصومین علیهم السّلام باشد و
از خداوند توفیق میخواهم تا پس از اتمام آن، به تفسیري بپردازم که همانند دریایی پهناور، به هر چه گفته و نوشته شده است
که بحمد اللّه این توفیق را یافته است. «... احاطه داشته و همه علوم را دارا باشد؛ شامل تأویل و تنزیل و خرد و کلان تفسیر باشد و
این تفسیر با همّت و مقدمه گسترده سید محمد بحر العلوم در شش جلد به سال 1408 ق/ 1986 م در انتشارات ألفین کویت به
چاپ رسید.
ص: 220
29 . تفسیر وجیز شبّر
سوّمین تفسیر علّامه شبّر که به شکلی فشرده ولی رسا و گویا نوشته، تفسیر وجیز است.
کوتاه نویسی در تفسیر شیوهاي است که بسیاري از بزرگان جهان اسلام به آن دست زدهاند و منظور آنان، آشنا ساختن طالبان علم
صفحه 153 از 392
در دورههاي نخستین تحصیل با مفاهیم قرآنی است و در آنها سعی شده که مهمترین مطالب تفسیري را در کوتاهترین و گویاترین
عبارات در اختیار پویندگان معارف قرآنی بگذارند و نوشتههایی که از این فرهیختگان در دست است کاملا ارزنده و همواره مورد
استقبال عموم قرار گرفته است که از بهترین و شیواترین آنها تفسیر وجیز علامه سید عبد اللّه شبّر است که بحق در این میدان، گوي
سبقت را از همگان ربوده است.
این تفسیر در عین کوتاهی، حاوي نکات و ظرافتهاي برجسته تفسیري است که گاه برخی از تفاسیر حجیم فاقد آن است. در آن،
سعی شده است از نکتههاي ادبی، بلاغی، لفظی و معنوي قرآن پرده برداشته شود و در صورت لزوم، به روش ساده و با اختصار در
این تفسیر با چنین شیوه زیبایی، هرگز » : مسائل لغوي و نحوي گام نهاده شود و همان گونه که استاد محمد حسین ذهبی گفته است
.«1» « ملالآور نیست و خواننده را خسته نمیکند
مؤلف بر آن است که بر آثار منقول از اهل بیت عصمت علیهم السّلام تکیه کند و بیشتر آراء نقل شده از دیگران را به جهت
اختصار و بدون ذکر قائلان آن میآورد. همچنین میکوشد در موارد لزوم به دفاع از مذهب برخیزد؛ چه در اصول و چه در فروع.
در ذیل آیات مربوط به مسائل کلامی یا فقهی به طور فشرده و متین بحثی کوتاه و در عین حال عالمانه میآورد؛ چنانکه به گونهاي
با اصول مذهب عدلیه یا با مسائل مورد اتفاق اهل حدیث مطابق باشد؛ و در ضمن آن، از دفع اشکالات و رفع ابهامات- در صورت
لزوم- غفلت نمیورزد و با توان فراوان خود که در ادب و فقه و حدیث دارد، بخوبی از عهده حلّ مشکلات، که عمدتا اهل بدعت
و بیماردلان آنها را مطرح ساختهاند، بر میآید و پاسخهاي شایسته و بایسته ارائه میدهد. آري این ( 1) ذهبی، التفسیر و المفسرون،
. ج 2، ص 187
ص: 221
رفتار، شایسته مقام رفیع و والاي اوست که همواره مورد عنایت حق تعالی بوده است.
این نوشتار، تحقیقاتی والا و ارزنده و بیاناتی رسا و اشاراتی گویا، درباره برخی » : مؤلف، خود در مقدمه این تفسیر میگوید
مشکلات آیات و موارد ناآشناي آن است که به شرح و بیان نیاز دارد و سعی بر آن است که عمدتا بر آنچه از خاندان عصمت که
معادن تفسیر و تأویلند رسیده است تکیه شود و آنچه با الفاظ و اغراض (اهداف) و نکات بلاغی مربوط است در موجزترین اشارات
بدین ترتیب، این تفسیر وجیز، لطیفترین تفسیر در بیان و بهترین تفسیر در تبیین معانی قرآن .« و دقیقترین عبارات ممکن آورده شود
است که با ایجاز لفظ و وسعت معنا همراه میباشد.
البته مؤلف محترم به آنچه وعده داده، وفا کرده است و گوهرهاي تابناك تفسیر خود را به معدن سرشاري که از علوم پاك ائمه
اطهار سرچشمه گرفته، باز گردانده است. همان گونه که در گفتار و تبیین مقاصد قرآن به راه ایجاز و ایفا رفته و در ارائه نکات و
«1» . ظرافتهاي قرآن در عباراتی سهل و رسا هنرمندانه گام برداشته است
دکتر حامد حنفی داوود، استاد کرسی ادب در دانشکده علیاي زبان شناسی قاهره، مقدمه ارزندهاي بر آن نوشته است که در آن
کسی که به فن تفسیر آگاه است در آغاز راه، دقّت مفسر (علامه شبّر) و دستاویز مستحکم او را به این صناعت در ...» : میگوید
مییابد و نیز جمع بودن انحاء علوم مرتبط با تفسیر را براي یک مفسّر توانا در وجود این مفسر، لمس میکند؛ مثلا با خواندن تفسیر
آمده، به توانمندي این مفسر گرانقدر، بویژه توانایی وي در فقه « تفسیر جلالین » سوره حمد در تفسیر شبّر و مقایسه آن با آنچه در
و نیز « رحیم » و « رحمان » اللغه پی میبرد. به عنوان نمونه میتوان به بحثهاي وي درباره لفظ جلاله و فرق گذاشتن بین دو واژه
ریشهیابیهاي وي اشاره کرد که در آنها با توانایی بینظیر به بیان مطلب پرداخته و تنها به ذکر فرقهاي لغوي معمول بسنده نکرده
است؛ بلکه- علاوه بر آن- ( 1) این تفسیر مکررا به چاپ رسیده و اخیرا (در سال 1385 ق/ 1966 م) به همّت سید مرتضی رضوي
علامه بلاغی نجفی، به چاپ رسیده است. « آلاء الرّحمان » در قاهره همراه با مقدمه تفسیر « النجاح » کشمیري نجفی صاحب مطبوعات
صفحه 154 از 392
ص: 222
توضیحاتی را که از بیان عبارات و متون روایات و دعاهاي منسوب به ائمه اهل بیت علیهم السّلام به دست آورده است، بازگو
میکند. وي در تمامی موارد مطالب خود را با عباراتی معتدل و میانه و بیطرفانه و با شیوهاي عالمانه و متین که در آن هیچگونه
انفعال تعصّب گرایانه یافت نمیشود، بیان میکند. این شیوه پسندیده در جا به جاي این تفسیر بخوبی به چشم میخورد.
این تفسیر- چنانکه مؤلف در پایان آورده است- در جمادي الاول سال 1239 پایان یافته و همواره در دست چاپ و نشر بوده و
مورد استقبال عامه و خاصه قرار گرفته است.
30 . تفسیر برغانی (بحر العرفان) -31 -32
.( تألیف ملّاصالح بن آغا محمد برغانی قزوینی حائري (متوفاي حدود سال 1270
او از عالمان و محدثان برجسته قرن سیزدهم به شمار میرود و آثار و نوشتههایش در تفسیر و حدیث و دیگر رشتههاي علوم
اسلامی، مشهور است. وي سه تفسیر دارد:
1. تفسیر کبیر و گسترده در 17 مجلد که تاکنون به شکل دستنوشته و در کتابخانه خانواده وي در شهرستان قزوین محفوظ است.
روش وي در این تفسیر همانند تفاسیر روایی عصر متأخّر (نور الثقلین و برهان) تنها نقل روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السّلام در
ذیل آیات، است و بدون هیچگونه اظهار نظر یا جرح و تعدیلی از کنار آنها گذشته است؛ با این تفاوت که وي تنها به روایاتی توجّه
داشته که مورد پسند او بوده؛ و دیگر روایات را رها ساخته است. پیش از این، بر این شیوه خرده گرفتیم که:
چه بسا روایتی که از نظر او ناپسند ولی از دیدگاه دیگران پسندیده است. از این گذشته، با چنین رویّه و عملکردي، راه تحقیق
پیرامون احادیث تفسیري بسته میگردد.
2. تفسیر متوسّط- در سه جلد- به همان شیوه تفسیر کبیر ولی با حذف اسناد.
این تفسیر در دست چاپ است.
3. تفسیر مختصر- در یک جلد- که با گزیدههایی از متون روایات تفسیري
ص: 223
مربوط، همراه است.
اینکه فرهیختگان جهان اسلام، اینچنین با توجّه به گفتههاي ارزشمند ائمه معصومین علیهم السّلام به قرآن روي آوردهاند و
گوهرهاي تابناکی به رایگان در اختیار همگان قرار دادهاند نکتهاي افتخارآمیز، امیدآفرین و تحسینبرانگیز است. شکر اللّه مساعیهم
الجمیلۀ.
ص: